Part 30

488 52 30
                                    

جاس یقه وینو میگیره و گردنشو فشار میده
جاس: اینقدر دوسش داری؟
وین چیزی نمیگه و خودشو عقب میکشه
جاس سیلی دیگه ای به وین میزنه و موهاشو رو به بالا میکشه
برایت نمیتونه تحمل کنه ....داد میزنه
برایت: ولش کن آشغال.. ولش کن
جاس داد میزنه: اونقدر به اون عوضی اهمیت میدی ؟ بزارم بره؟
جاس به وین نزدیک میشه و میخنده ...کمر وینو میگیره و میچسپونه به دیوار... لباشو میبره جلو و به گردن وین خیره میشه
جاس: اون قرار نیست جایی بره.. قراره زجر بکشه..اونم جلو تو
وین هلش میده
وین: ولم کن
برایت داره سعی میکنه دستبندو باز کنه..
دستاشو با عجله مدام تکون میده
با عصبانیت به جاس خیره شده
جاس برمیگرده و به برایت نگا میکنه
جاس: از نمایشم خوشت میاد؟ میخوای جالبترش کنم؟
جاس گوشای وینو لیس میزنه .....
وین داد میزنه
برایت نعره میزنه: ولش کن کثافت
جاس خودشو به وین میچسپون و دستشو رو گردن وین میکشه
وین چشماشو بسته و صورتشو برمیگردونه..
با صدای بلند گریه میکنه
برایت دیگه نمیتونه تحمل کنه و با خشم انگشت شست خودشو میشکنه تا بتونه از دستبد ردش کنه

جاس آروم دستشو میبره پایین و میخواد به شلوار وین دست بزنه..
به عقب برمیگرده تا با تمسخر به برایت نگا کنه
برایت رو به روش با سرعت میاد.. صندلیو محکم میکوبونه تو سرش
جاس پرت میشه یه گوشه
.........................

مایک: من دیگه صداشونو ندارم
تای: لعنتی.. چی شد..صدای چی بود؟
دریک: یه چیزی شده .. عجله کنید
..................
تاپ: ازشون خبری نشد.. دارم دیونه میشم
فرانک: به پلیس زنگ بزنیم.. یه کاری بکنیم
گاس: اونا گفتن صبر کنیم
تاپ: ما حتی نمیدونیم اونا الان کجان
فرانک: ولی باید یه کاری بکنیم
تاپ بلند میشه و تو اتاق راه میره که گوشیش زنگ میخوره
تاپ: هی.. فوی
فوی: معلومه اونجا چه خبره ؟ پریم چی میگه؟
تاپ نفس عمیقی میکشه
گاس: چی شده؟
فوی: وین کجاست؟
تاپ: الان نمیتونم حرف بزنم فوی.. بزا واسه بعد
فوی: یعنی چی نمیتونی
تاپ: بهتره ساکت باشی.. نمیخوام کل شرکتو..
فوی: من الان میام اونجا
تاپ: خونه وینم..
فوی : باشه
....................
برایت به وین نگا میکنه که ترسیده ....دستاش میلرزه و با ترس به جاس خیره شده
میره جلو و بغلش میکنه
برایت: چیزی نیست..من اینجام
وین با سرعت برایتو بغل میکنه و میچرخونه رو به دیوار
وین: دیگه نمیزارم زخمی شی
صدای شلیک
........................
مایک سرجاش می ایسته
مایک:اا این... صدای چی بود؟
تای: نمیدونم.. ازاونطرف بود
همه میدون سمت صدای شلیک
...............
وین بدنش بی حسه و آروم از بغل برایت سر میخوره رو زمین..
برایت زانوش سست میشه ورو زمین میشینه..
با ناباوری بهش خیره شده..صورت وینو گذاشته تو دستش
برایت: وین؟.. وین؟نه....چشماتو باز کن
جاس دهنش پر خونه و با صدای بلند میخنده و سرفه میکنه
جاس: گفتم که ...نمیزارم مال کسی دیگه ای بشه
تفنگو رو به برایت میگیره
جاس: میتونست بهتر تموم بشه.. اگه تو لعنتی نمیومدی
برایت با عصبانیت به جاس نگا میکنه
جاس میخواد شلیک کنه که در با یه لگد باز میشه و دریک میاد تو
جاس رو به دریک شلیک میکنه
برایت چاقو رو از شلوار وین میکشه بیرون و رو به جاس پرت میکنه
دریک میافته رو زمین
جاس داد میزنه و چاقو رو از شونه اش میکشه بیرون
اسلحه رو رو به برایت میگیره
مایک میاد تو و بهش شلیک میکنه
دریک دستشو به شونه اش میگیره و بلند میشه
جاس میافته رو زمین و اطرافش پر خونش میشه
آروم نفس میزنه و به برایت نگا میکنه
برایت صورت وینو تو دستاش گرفته.... آروم سرشومیزاره رو زمین
پاهای خستشو بلند میکنه و سرپا میشه ...قطره اشکی از گوشه چشمش میاد پایین
قدم های سنگینشو برمیداره و آروم آروم پای زخمیشو میکشه رو زمینو میره سمت مایک .. دست خونیش و سمت مایک دراز میکنه
مایک اسلحه رو بهش میده
برایت میره جلو و به چشای جاس خیره میشه
جاس نیشخندی میزنه و سرفه میکنه
آروم اسلحه رو میزاره رو سرش
برایت:.. تو......یه آشغالی...صدای شلیک
برایت: بازی تموم شد
...........................
تای به پلیس زنگ میزنه و آمبولانس خبر میکنه
برایت قدم هاشو آروم برمیداره و برمیگرده پیش وین

Im here for youWhere stories live. Discover now