Part 23

314 45 2
                                    

..................
گاس : حالت بهتره؟ چیزی نمیخوای بیارم واست
وین: گاس .. اینقدر نگران نباش.. من خوبم
گاس نفس عمیقی میکشه
گاس: تو آخرش منو سکته میدی..
وین: من خوب خوبم.. جدی میگم
گاس : دوش گرفتی؟ میخوای ببرمت....
.وین: آره ...
گاس میخنده: عاوو..با این دستت چطور تونستی؟
وین چیزی نمیگه..
گاس به وین نگا میکنه و لبخند شیطنت آمیزی میزنه
وین: چیه؟
گاس: هیچی ...میبینم خیلیییی بهم نزدیک شدید.. ها
وین: خفه شو گاس
گاس: وای وین .. هنوزم خجالت میکشی؟ تو روفقط باید مست کرد و حقیقتو از زبونت کشوند بیرون
وین میخنده
گاس: نظرت در موردش چیه؟
وین به برایت نگا میکنه که با دریک یه گوشه نشستن و پچ پچ میکنن
وین: اون... عالیه... یعنی.. بیشتر از عالی..باور نمیکنم کسی مثل برایت تو زندگیمه
گاس وینو بغل میکنه
گاس: خوشحالم وین... کسیو پیدا کردی که میتونه خوشحالت کنه
وین : ممنون گاس..امیدوارم توام یه روزی همچین کسیو ملاقات کنی
گاس میخنده
وین به برایت و دریک نگا میکنه: اون دوتا مشکوک نیستن؟
گاس برمیگرده و به دریک و برایت نگا میکنه
گاس: قبلا سایه همو با تیر میزدن... الان نگا چطور باهم صمیمی شدن؟
وین :..... بزا صداشون بزنیم
گاس میخنده: ولشون کن.. این صحنه ها رو کم میشه دید
وین داد میزنه: شما دوتا چی بهم میگید؟ بیاید اینجاا
............................
چند هفته بعد

مایک: اینجا خسته کنند است.. خوشحالم دارم میرم خونه
برایت داره وسایل مایکو جمع میکنه
مایک: راستی کی پیش وینه؟
برایت: دوستاش اونجان..
مایک: نباید میومدی.. من..
برایت: ساکت شو..اون حالش خوب شده
مایک میخنده: باشه.. باشه
برایت: مطمئنی مشکلی نداری؟
مایک: من بدتر ازیناشم دیدم برایت.. خودت که میدونی
برایت کنار مایک میشینه و سرشو میندازه پایین
برایت: مایک من... واقعا ازت ممنونم..میدونم از بودن با من فقط زخمش به تو رسیده.. من دوست خوبی واست نیستم.. هرچی بوده درد سر و ..
مایک از حرفای برایت تعجب میکنه
مایک: هی برایت.. چته؟ منو تو مثل برادریم.. تا حالا اینجوری با من حرف نزدی..برادرا بخاطر هم هرکاری میکنن.. از من هیچ وقت تشکر نکن.. هیچوقتم مغذرت خواهی نکن.. خوشحالم که تو زندگیم تو رو دارم.. برایت: همیشه واست درد سر بودم.. بخاطر من داشتی میمردی و من.. نمیتونستم هیچ کاری بکنم... من هیچوقت نمیتونم مثل تو باشم
مایک: تو برادر خوبی هستی.. شاید خودت ندونی ولی بهترین کسی هستی که تو زندگیم دارم
برایت به مایک نگا میکنه و میخنده
مایک دستشو دراز میکنه وتو دستای برایتو مشت میکنه.. ما برادریم پسر
برایت: آره
مایک: پس دیگه ازین حرفا نشنوم.. بهتره منو ببری خونه.. میدونی چند وقته دوش نگرفتم
.................
وین مدام به ساعت نگا میکنه
گاس: میشه اینقد به اون ساعت خیره نشی.. برمیگرده
وین خجالت میکشه و میخنده
دریک: داره مایکو میبره خونه.. زود برنمیگرده پس بهتره یکم به ما توجه کنی
وین: مسخره ام نکنید
گاس و دریک با صدای بلند میخندن
گاس: برنامه هات چی میشن؟
وین: چند تا عکس تو اینستا گذاشتم یکم خبرا خوابید.. ولی باید کم کم بر گردم سر کار
دریک: میتونی؟
وین میخنده: آره.. از خونه موندن خسته شدم
گاس: الان همه منتظر وین متاوینن که برگرده
...................
دکتر: باید یه مدت رقصیدنو کنار بزاری
تاپ: این امکان نداره.. من میتونم راه برم.. شکلی ندارم
دکتر: مسئله راه رفتن نیست.. آسیبیه که پاهاتون دیدن.. باید یه مدت حرکات سنگینو بزارید کنار
تاپ: چطور همچین چیزی ممکنه
تای: آروم باش
تاپ: شما چی دارید میگید.. من...... من نمیتونم.. اصلا مگه میشه؟
تاپ به تای نگا میکنه و گریه میکنه
تای میره پیش تاپ و بغلش میکنه
دکتر: همیشگی نیست.. فقط یه مدت باید مواظب باشید.. باید مطمن بشیم پاهات کاملا خوب شده..نمیتونی ریسک کنی
تاپ داد میزنه : یه مدت یعنی چقدر؟ یه هفته؟ یه ماه؟ چند م
..دکتر : یسال.. اونم باید بعدا بررسی کنیم
تاپ : چیییییییییی؟
دکتر : شما باید به فکر سلامتیتون باشید.. فعلا تنها چیزی که مهمه اینه
تاپ ساکت میشه و چیزی نمیگه
دکتر رو به تای : خواهش میکنم این چیزایی که گفتم رو حتما رعایت کنید
تای: چشم آقای دکتر..ممنون
.....................

Im here for youحيث تعيش القصص. اكتشف الآن