ugly fan and hot Fucker prt44

7.3K 1.1K 232
                                    

اولین بار که تلخی رو حس میکنی مثل یه بچه ای که اولین بار با یه دردی آشنا شده فریاد میزنی و حال بدت رو به همه نشون میدی.
انگار روحت مثل جسمت خستس...اگه چشمات سرخه روحت زخمیه، به عبارتی درون و بیرونت هر دو فرو میریزن و تو...فقط دنبال یه نفر میگردی تا باهاش درد و دل کنی بلکه شاید کمی به آرامش برسی.

فوقش اینه میری جلوی آینه و نمیتونی جز یه آدم شکست خورده، خسته و به عبارتی کلی تر داغون فرد دیگه ای رو ببینی.
ولی کم کم...وقتی زخم های عمیق تر و دردای سخت تری رو حس کنی میریزی تو خودت و سکوت می‌کنی.
میری توی کارگاهت و یه نقاب درجه یک برای خودت انتخاب می‌کنی و میزنی به صورتت‌.

میشی شادترین نسخه ای که خدا میتونست ازت بسازه(:

میشی آدمی که کسی نمیتونه بهش ضربه بزنه چون...به حدی رسیدی که دیگه چیزی امکان نداره قلبت رو به درد بیاره.

به این میگن قوی شدن؟

اگه اینطور بود تهیونگ از خیلی وقت پیش، آدم قوی زندگی خودش بود.

واقعا آدمی که از افسردگی رنج میبره چطور ممکنه توی موزیک شو ها، برنامه های سرگرمی، عکس برداری ها و... اونطور شاد و سرزنده رفتار کنه؟

هر چند خیلی اوقات سرد بود ولی به موقع هم می‌گفت و میخندید، شاید فکر کنید وقتی آدم حالش خوب نیست بگه و بخنده حالش واقعا خوب بشه ولی این موضوع راجب تهیونگ صدق نمی‌کرد.

هر چقدر بیشتر لبخند میزد، بیشتر قلبش فشرده میشد!
نامجون به همه اینا هزار بار فکر کرده بود....همیشه بر این تصور بود که تهیونگ اگه سرده به خاطر اینه که اخلاقش اینطوره ولی الان که پشت در های اتاق عمل ایستاده بود فقط میتونست متاسف باشه.

رینگ براقی که توی انگشت حلقه دست چپش بود رو کمی جا به جا کرد و نفسش رو با آه آرومی به بیرون داد.
غم انگیز بود که الان به جز خودش کس دیگه ای منتظر تهیونگ نبود.

البته که میلیون ها فن وجود داشتن ولی کسی که تهیونگ دوستش داشته باشه...کسی مثل خانواده‌!

با بلند شدن صدای زنگ گوشیش آهی کشید و زیر لب فحش رکیکی داد،خودش به اون رییس کمپانی کوفتی گفته بود اگه خبری شد حتما اولین نفر به اون میگه پس چرا هی زرت و زرت داشت زنگ میزد؟

بیرون کشیدن گوشیش و دیدن اسکرینش برابر شد با درست شدن چشماش، جونگکوم داشت بهش زنگ میزد؟

لبش رو تا مرز سفیدی روی هم فشرد...حقیقتا دوست نداشت جواب بده ولی با یادآوری لطفی که کوک(برای عروسیش) بهش کرده بود تماس رو وصل کرد.

_آه...سلام جونگکوک شی

_تهیونگ زندس؟

صدای تو دماغی و ترسیده کوک که انگار داشت بهش التماس میکرد «لطفا بگو زندس» باعث شد چند لحظه مکث کنه.

Ugly fan & Hot fucker_vk Where stories live. Discover now