UFAHF.PRT48

7.9K 1.3K 367
                                    


_چقدر خسته کننده!

تهیونگ همون‌طور که به پرده بزرگ سینما خیره شده بود زیر لب زمزمه کرد، خمیازه خسته ای کشید و برای دیدن چهره پوکر شده جونگکوک به سمتش برگشت ولی با دو جفت چشم بسته و دهن نیمه باز مواجه شد.
وات د فاک؟
این توله کی خوابش برده بود؟

_یا جئون جونگکوک!...پاشو.

همون‌طور که شونه کوالای کنارش رو تکون میداد با اخم غرولند کرد که با افتادن سر کوک روی شونش،ابروهاش از هم فاصله گرفتن و برای چند لحظه به مژه های بلندش، گونه سفید و براقش و لبای سرخش که حالا بسته شده بود خیره موند و وقتی نگاهش رو ازش گرفت حس کرد کمی بیشتر گرمش شده!

برای اینکه بتونه باهاش بیاد سینما، اینجا رو رزرو کرده بود و حقیقتا قبل از اومدن فکر میکرد قرار کلی کار جذاب و خفن بکنن اما حالا...آه جونگکوک برای اینجور برنامه ها زیادی صاف و ساده بود!

دستش رو بالا برد و با نوک انگشت های بلندش شروع به نوازش کردن موهای پسری که حالا کاملا تو بغلش ولو شده بود کرد.

خیلی خوشحال بود که اینبار کوک ناپدید نشده بود، برداشت یکطرفه نکرده بود و فقط بدون حرفی کنارش مونده بود.

بدون اینکه بخواد بهش فشار بیاره«دقیقا چه رابطه ای با هم دارن» و خب به خاطر همین آرامش و درک بالاش بود که تهیونگ نمیتونست چیزی راجب همخونه ای بودنش با سهون بگه.

نمیدونست چرا ولی از همون اول هم حس خوبی بهش نداشت،شاید حسادت میکرد یا شایدم واقعا اوه سهون به دوست پسرش چشم داشت!

دوست پسر؟ مطمئنا اگه جونگکوم میفهمید تهیونگ توی ذهنش این نسبت بسیار جذاب رو براش در نظر گرفته از شدت ناباوری انقدر می‌خندید که به مرحله گریه برسه!

_هی بچه پاشو بینم.

با دیوثیت تمام همون‌طور که سرش رو تو فاصله کمی ازش قرار داده بود گفت، بعد از صد سال بالاخره از چهار دیواری خونش درنیومده بود که حالا بشینه توی سینما و چرت ترین فیلم دنیا رو ببینه و منتظر بمونه تا اون موش کوچولو یه چرت کامل بزنه!

با حرکتی که به شونش داد سر جونگکوک بیشتر سمتش متمایل شد و همزمان چشمای درشتش  باز و برای چند لحظه به صورت جذاب آدم روبه روش با گیجی تمام خیره موند.

_خوب خوابیدی؟

تهیونگ با نیشخندی که گوشه لبش اومده بود پرسید و مردمک مشکی چشمای جونگکوک سمت چال کنار لبش رفت....صبر کن بینم! اصلا کی خوابش برده بود؟

_ها؟ خواب؟نه...نه بیدار بودم.

انگار که مچش رو گرفته باشن تند تند پشت سر هم گفت و خودش رو سر جاش عقب کشید و سعی کرد به هرجایی جز دوجفت چشمی که روش نشستن نگاه کنه.

Ugly fan & Hot fucker_vk Where stories live. Discover now