ugly fan& hot fucker.prt14

7.8K 1.3K 134
                                    


"بچه پررو"

چرا کارما داشت این بلاها رو سرش میاورد؟...نکنه تو زندگی قبلیش یه غلطی کرده بود که الان گیر همچین آدمی افتاده بود!
با چشمای کینه ای و ریز شده ای به تهیونگ خیره شد و بیشتر رو کاناپه ای که روش نشسته بود فرو رفت
تهیونگ که تا اون لحظه سنگینی نگاه اون راننده احمق رو روی خودش حس میکرد آخر کلافه شد و در یخچال رو بست
_دقیقا چه مرگته که از اونموقع زل زدی به من؟
مردی که توی آشپزخانه ایستاده بود داد زد و اصلا انتظار نداشت که داد جونگکوک بلند تر از خودش تو گوشش بپیچه
_من ده بار پاهات رو پانسمان کردم ولی باز بلند میشی و راه میری تو مگه آیدل نیستی باید به خاطر شغلت هم که شده حواست به خودت باشه...الان چرا اومدی آشپزخونه؟...میتونی زبونت رو حرکت بدی تا من سریع چیزی رو که میخوای برات بیارم!
جونگکوک درست مثل یه بمب ترکید و تهیونگ از اون فاصله هم میتونست نبضی که کنار شقیقه فن بویش میزد رو حس کنه!
چرخی به چشماش داد...همیشه از ترحم بقیه متنفر بود، شاید جونگکوک خودش دوست داشت کمکش کنه ولی باز تهیونگ خوشش نمیومد!
_من خوبم جونگکوک!
جوری جونگکوک رو به زبون آورد که پسر مچاله شده میتونست پیچش شیرینی رو توی قلبش حس کنه ولی فقط با همون عصبانیت جواب داد
_میدونی چیه؟...هم خودت و هم پاهات به تخمم!
ابروهای مرد بزرگتر بالا پرید و لحظه بعد صدای خندش کل خونه رو گرفت...این پسر تا یک ساعت پیش به خاطر زخم پای تهیونگ داشت هق هق گریه میکرد و حالا مثل یه بچه شیر زخمی داشت عربده میکشید.
جونگکوک که با دیدن خنده تهیونگ گونه هاش رنگ
گرفته بود سعی کرد حالت جدی خودش رو نگه داره البته نه تا وقتی که تهیونگ سوالی که ازش میترسید رو به زبون آورد
_چرا نرفتی خونتون؟
وقتی تهیونگ این حرفش رو زد کاملا متوجه تغییر رنگ جونگکوک شد و وقتی کم‌کم اخمای اون پسر تو هم رفت حدس زد که قراره باز پررو بازی دربیاره!
جونگکوک دست هاش رو به کمر زد و با ابروهاش به ساعت اشاره کرد
_الان ساعت چنده آقای کیم؟...مامان من از ساعت یازده به بعد منو خونه راه نمیده، الانم هوا سرده و ممکن پشت در یخ بزنم!
با لحن جیغ جیغویی گفت و وقتی چشمای تهیونگ گرد شد صورتش رو متعجب کرد
_چیه؟..نکنه میخوای منو بندازی بیرون؟
آیدلی که حالا از حرفای تند تند و پشت سر هم احساس سرگیجه میکرد چشماش رو بست و سعی کرد همه چیز رو تو ذهنش سازمان بده!
نفسش رو بیرون داد و وقتی چشماش رو باز کرد به چهره اخمالو جونگکوک خیره شد
_میخوای اینجا بمونی؟
جونگکوک پاهاش رو روی هم انداخت و با تخسیت تمام جواب داد
_اگه جای دیگه ای رو داشتم مطمینا نمیموندم!...البته یه همسایه دارم ولی امروز رفت خونه مادر و پدرش!
تهیونگ که از جوابای سربالا جونگکوک به وجد اومده بود تک خنده ای کرد...باید رانندش رو پیش یه مشاور روانی خوب میبرد چون اون پسر یه ثانیه بهش میگفت تهیونگ و لحظه بعد خیلی سریع تبدیل به آقای کیم میشد و تغییر یهویی رفتاراش هم که....
واو انگار یه روانی مثل خودش پیدا کرده بود!
از آشپزخانه خارج شد و به سمت راهرویی که به اتاق چوبی مخصوص مشروباش میرسید رفت...حالا که کسی رو تو خونه داشت میتونستن با هم بنوشن؟
خودش هم درک نمیکرد چرا دوست داره با جونگکوک بنوشه...شاید تنهایی زیاد بهش فشار آورده بود!
بطری مشروب مورد نظرش رو از تو قفسه چوبی که هر بطری با فاصله کمی داخلش قرار داشت بیرون کشید
نیم نگاهی به بطری تو دستش انداخت و از اتاق خارج شد...خیلی عجیب بود که دردی تو پاهاش احساس نمیکرد؟...شاید دیگه زخماش هم از رو رفته بودن چون لعنت بهش!...جونگکوک ده بار پاهاش رو پانسمان کرده بود، اون راننده واقعا احمق بود!
داخل پذیرایی شد و وقتی جونگکوک رو روی کاناپه پیدا نکرد متعجب ابروهاش رو بالا انداخت و یه چرخ تو خونه کافی بود که پسر کوچکتر رو سر یخچال پیدا کنه!
انگار که خونه خودش باشه بطری آب رو سر کشید و با پشت دست دور لبش رو پاک کرد!
بطری رو سر جای قبلیش گذاشت و همین در یخچال رو بست با دیدن تهیونگ که داشت از یکی از کابینت ها چیزی برمیداشت آب دهنش پرید گلوش!
تهیونگ بعد از برداشتن دو تا گلس تو جاش صاف شد و به سمت جونگکوک که داشت از سرفه زیاد خودش رو به در و دیوار میکویوند برگشت!
انگار که تهیونگ با یه لبخند رو به روش ایستاده باشه بطری مشروب رو تو دستش تکون داد
_با یه جشن دو نفره چطوری راننده کوچولو؟
جونگکوک در حالی که سعی داشت سرفش رو کنترل کنه و کمتر شبیه قورباغه به نظر برسه فقط تونست سر تکون بده و آیدلش بعد از گرفتن تایید جونگکوک از آشپزخانه خارج شد که اون فن بوی به ادامه سرفش بپردازه/:

Ugly fan & Hot fucker_vk Where stories live. Discover now