Ugly Fan&Hot Fucker.33

7.9K 1.3K 155
                                    

همه چیز خوب پیش رفته بود...یعنی این چیزی بود که جونگ کوک فکر میکرد.
همه جا هوسوک تمام حواسش به جونگ کوک بودو اجازه نمیداد دوست پسر ظریف و کیوتش حتی یه ظرف جابه‌ جا کنه، جیمین توی تمام این مدت جوری به پسر بزرگ تر نگاه میکرد که انگار یه پرنس با اسب سفید رو از دست داده، هر‌چند دلیل جداییشون خود هوسوک بود ولی بازم...حس شکست میکرد!
و تهیونگ...فقط...هیچکس هیچ ایده ای راجب حالت تهیونگ نداشت، وقتی دست هوسوک که روی رون پای جونگ کوک کشیده میشد رو میدید لباش رو با حرص تو دهن میکشید و نگاهش رو به جای دیگه ای معطوف میکرد.
اینکه جونگ کوک و اون پسر اینطور کنار هم خوشحال بودن باعث ترسش میشد ...میترسید دیر کرده باشه و جونگ کوکی که با یه نگاه از چشماش قلب میبارید رو از دست داده باشه‌!
بدون اینکه واقعا اهمیت بده تا وقتی که برن دیگه به جونگ کوک نگاه نکرد، البته خودش فکر میکرد که نگاه نمیکنه چون پسرریزجثه زیر سنگینی نگاه تهیونگ هر لحظه امکان داشت گند بزنه و معذب میشد.
تا لحظه ای که برن هر 4 مرد داخل خونه به طریقی بازیگری خودشونو به چالش کشیدن و این بین جونگ کوک واقعا از خودش متعجب بود...این همه استعداد از کجاش داشت فوران میزد؟
با تاریک شدن هوا مهموناشونم کم کم رفتن و وقتی خونه از حضورشون خالی شد جونگ کوک حس میکرد یه وزنه 200 کیلویی از رو شونه هاش برداشته شده...واقعا خوشحال بود که این دوران مزخرف هم تموم شد.
ببخشید باید اضافه کنم دوران مزخرف تری هم در ادامه قراره بیاد ولی اهمیتی نمیداد...برای فعلااااا رها شده بود.
هوسوک رفت سرجای جیمین نشست و دست به سینه شد
_دیدی چطور با اون چشم های پاپی مانندش بهمون نگاه میکرد؟...خیلی کیوته!
جونگ کوک ابروهاش رو بالا داد و شونه ای بالا انداخت.
_بیشتر ترسناک بود.
_یااا اینطور نگو خیلی خیلی کیوت بود.
با چهره جمع شده ای به لبای بیرون زده هوسوک و حالت لوسش خیره شد و سری به نشونه تاسف تکون داد.
_واقعا دلم برای اون جیمین بیچاره میسوزه...از چی تو دقیقا خوشش اومده؟
_از همه چیزم!...بهتر از اون کوه یخ مزخرفم که...پسره رو با عسلم نمیشه خورد...آخه آدم این همه گند دماغ؟
هوسوک تک تک حرفاش رو با صورت جمع شده ای گفت و وقتی به چهره جونگ کوک نگاه کرد برای چند لحظه با دیدن اخمای تو همش ترسید و تو جاش جا به‌ جا شد.
_چیه؟
_راجبش اونطور نگو... تهیونگ خیلی هم جذابه...بازوهاشو دیدی؟...خیلی توی رابطه مسلطه و زیاد احساسی‌ نمیشه ولی خب...به همون اندازه مهربونه هر‌چند نشون نمیده ولی تمام اون مدتی که تو با جیمین تو جزایر هاوایی دنبال عشق و حالتون بودید اون منتظر برگشت جیمین بود‌....اون یه عاشق وفاداره...حقیقتا به جیمین حسودیم میشه!
بدون اینکه روی خودش کنترلی داشته باشه تک تک کلماتش رو با حرص به زبون آورد و طبق معمول در آخر بغضش گرفت!
تهیونگ شاید در حق جونگ کوک بدی کرده بود ولی برای جیمین خیلی خوب بود!
_من دیگه میرم!
با دستی که با کلافگی بین موهاش کشید گفت و به سمت اتاقش رفت...میدونست هوسوک شوکه شده...آخه کدوم احمقی اینطور از آدمی که فقط دوبار تا الان باهاش برخورد داشته حرف میزنه؟
به کت چرمش چنگی زد و بعد از پوشیدنش نگاهی به خودش جلوی آینه انداخت.
موهاش رو کمی به سمت بالا فرستاد و صدایی توی گوشش پخش شد.
"از قصد اینطور خوشگل کردی؟"
لب پایینش رو به دندون گرفت و سعی کرد به ضربان قلبش بی توجه باشه....تهیونگ واقعا فکر میکرد خوشگل شده؟

Ugly fan & Hot fucker_vk Opowieści tętniące życiem. Odkryj je teraz