ugly fan and hot fucker.prt17

8.2K 1.3K 79
                                    


پارت هفدهم

"ظاهری جدید"

در کشویی رگال کت و شلوار رو کنار کشید و یک دست کت و شلوار مشکی از توش بیرون کشید،بعد از برداشتن پیراهن سفیدی از توی رگال مربوط به پیراهن ها به سمت تهیونگ که زیر دست گریمر بود برگشت
_آقای کیم این لباس ها رو براتون انتخاب کردم..نظرتون چیه؟
تهیونگ از توی آینه نیم نگاهی به لباس های توی دست استایلیست انداخت و سری تکون داد
_خوب به نظر میرسه!
و بعد دوباره به چهره خودش که به خاطر مدل موی جدیدش متفاوت تر به نظر میرسید خیره شد...بعد از یک هفته که آب از آسیاب افتاده بود دوباره کوهی از قرارداد های کمپانی با شرکت های مختلف سرگرمی و تبلیغاتی روی سرش آوار شده بود و البته که تهیونگ اهمیتی نمیداد.
فقط کافی بود خوب کار کنه تا بقیه به پر و پاش نپیچن و خب!این چیز عجیبی نبود.
_تموم شد...واو چقدر تغییر کردید!
دختر گریمر با لبخند مغرورانه ای گفت و تهیونگ پوکر شده از جاش بلند شد
_نامجون کجاست؟
در حالی که داشت لباس هاش رو از دست استایلیست میگرفت پرسید و پسر شونه ای بالا انداخت
_فکر کنم رفتن تا خبرنگارا رو جمع کنن!
تهیونگ سری تکون داد و تا وقتی که نامجون داخل اتاق گریم بشه لباساش رو عوض کرد و حالا با تیپ رسمی درست وسط اتاق ایستاده بود.
موهای مشکیش کمی حالت دار به صورت فرق جلوی چشماش ریخته بودو با گریم سبک به علاوه کت و شلوار خوش دوختش ازش یه...
_هات فاکر!
نامجون با ذوق داد زد و مردمک چشمای تهیونگ دور کاسش چرخید، هر وقت که نامجون میخواست نهایت تعریفش رو بکنه همین جمله رو داد میزد و تهیونگ هر بار پوکر میشد.
_حاضرم قسم بخورم همه آدمای داخل سالن با دیدنت کف و خون بالا بیارن...رییس حتما کلی خوشحال میشه!
ک
نامجون در حالی که با ذوق دور تهیونگ بپر بپر میکرد گفت و رفتاراش برای قیافه خشک و قد بلندش انقدر عجیب و تا حدودی ترسناک بود که گریمر و استایلیست بیچاره با تعجب فقط داشتن اون منیجر دیوونه رو نگاه میکردن و خیلی دور از ذهن بود که هر دو برای کیم تهیونگ از اعماق قلبشون احساس ترحم میکردن.
_با اون راننده صحبت کردی؟
تهیونگ تلاش کرد حرفش رو کاملا بیتفاوت بیان کنه و کاملا هم موفق بود.
_کوک؟ آره گفت از فردا میاد سر کارش..امروز وقت
دندون پزشکی داشت.
تهیونگ سری تکون داد و یقه کتش رو مرتب کرد
_بهتره بریم.

________________________

بالاخره تموم شده بود، بعد از دو سال آزگار سیم دندوناش رو کشیده بودن و حالا کشیدن زبونش روی دندوناش خیلی براش لذت بخش بود.
دکتر متخصصش با دیدنه چهره خوشحال جونگکوک خنده ریزی کرد و پشت میزش نشست.
_انگار خیلی دارید ازش لذت میبرید آقای جئون.
جونگکوک با چشم هایی که کمی جمع تر شده بود به دکترش نگاه کرد
_بله...واقعا ممنون!
_از یک ماه پیش که اومدی بودی خیلی لاغر تر شدی...مریضی گرفتی؟۰
مرد پشت میز با چهره کاملا جدی، بی ربط پرسید و این حرفش انقدر توی ذهن جونگکوک چرخ خورد که تا وقتی از بیمارستان خارج بشه توی خودش فرو رفته بود و تنها زمانی به خودش اومد که توی طول پیاده رو در حال حرکت بود.
دستش رو توی جیب کاپشن قرمزش فرو برد و سعی کرد خودش رو در برابر سرمای هوا بپوشونه!
هنوز اونهمه وضعش خوب نشده بود که هر بار با تاکسی رفت و آمد کنه.
بعد از یک هفته بالاخره با خودش کنار اومده بود تهیونگ اگه کاری هم باهاش کرده بود فقط در حد یک شب بوده، هر چند که برای جونگکوک معنای بیشتری داشت ولی خب رفتار اون آیدل سرد و مغرور چیزی جز وان نایت رو توی سرش نمیکوبوند.
این یک هفته رو هر جور که بود به پایان رسونده بود، در برابر غرغر های خواهر و مادرش مقاومت کرده بود، طبق هر شب برای پدرش غذا برده بود و یک هفته تمام با کابوس هایی که میدید از خواب میپرید.
آدمی نبود که سر خیلی از مسائل غذا رو پس بزنه...حداقل مطمئن بود تا یک هفته پیش به هیچ غذایی جواب منفی نداده بود...اما الان حتی یه لقمه هم از گلوش پایین نمیرفت.
انگار معدش هم پذیرای چیزی نبود و کم کم غذا نخوردن رو به تخلیه محتوای معدش ترجیح داده بود.
همه چیز رو توی خودش حل و فسخ کرده بود و حالا سعی داشت خودش رو جمع و جور کنه...در هر صورت خودش هم کرم ریخته بود.
فقط امیدوار بود پدرش بویی از این قضیه نبره وگرنه بدنش در حدی کبود و پر از کیس مارک بود که به راحتی لوش بده.
با دیدن سالن آرایش مردونه ای فکری به سرش زد...شاید احمقانه بود ولی فردا دلش میخواست با چهره ای روبه روی آیدلش قرار بگیره که مثلااااا خودش هم هیچ اهمیتی به اون شب نداده و کل یک هفتش رو لذت برده، حالا که تهیونگ داشت زندگیش رو به بهترین شکل میگذروند چرا باید خودش رو شبیه یه عاشق فلک زده نشون میداد؟

Ugly fan & Hot fucker_vk Where stories live. Discover now