پارت ششم

616 216 32
                                    

- شاهکار جدیدی از لئوناردو داوینچی 🍊

"میخوام کنارت بخوابم و امشب ازت مراقبت کنم" خیلی قاطعانه به سهون گفتم و کاسه آب رو روی میز کنار تخت گذاشتم. پارچه ای که قرار بود روی جیب پیراهنم برای پوشوندن مارک لباس بدوزم رو برداشتم و توسط آب داخل کاسه خیسش کردم. سهون بخاطر قرص ها بیحال بود: "نیازی نیست من خوبم چانیول" پیشونیِ قشنگ و صافش رو با پارچه خیس تمیز کردم و اون از پایین نگاهم میکرد. بازتاب نور کمرنگ آشپزخانه از داخل چشمهاش معلوم بود و سهون زیباترین چشمهای دنیا رو داشت.

"امشب رئیس منم اوه سهون" پارچه رو دوباره خیس کردم و صدای ضعیف سهون رو شنیدم: "همیشه رئیس تویی چانیول"

"و یه رئیس باید از محافظاش مراقبت کنه"

"این وظیفه ماست که از تو مراقبت کنیم چانیول، قانون همینه" دستهام رو روی گونه های گرم سهون گذاشتم و بالشت زیر سرش رو مرتب کردم: "اگه من رئیسم، پس قوانین رو هم خودم مشخص میکنم. امشب باید بخوابی سهون و من ازت مراقبت میکنم"

"شب بخیر چانیول" بعد از اینکه لب های ترک خورده اش رو خیس کردم، زمزمه کرد و به گونه ای بیهوش شد. سهون همیشه توی جملاتش اسم کامل و خالص منو بکار میبره. نه "یول" ، "چان" ، "یولی" ، "یودا" و "پارک" و نه هیچ چیز دیگه. فقط و فقط "چانیول" شاید چون میخواد خودم رو فراموش نکنم. من پتانسیل این رو دارم که صدام بزنید: "هی چانیول" و من بهتون بگم: "چانیول کیه؟" چون آدما چیزی که دوست ندارن رو فراموش میکنن.

قراره که سهون رو بغل کنم تا گرم بمونه و زخم هاش خوب بشن اما فاصله طویل بین شانه هاش و بازوهایی که بخاطر بالا رفتن آستین تیشرت سبز چمنیش بیرون موندن فریاد میزنن: "هی بیا سرتو بذار روی ما و بهترین خواب تمام عمرتو تجربه کن" و من قرار نیست این پیشنهاد ارزنده رو رد کنم. بدن سهون رو کاملا میپوشونم و توی بغلش میخوابم. اگه سهون بیدار بود بهش میگفتم: "نوازشم کن" اما خوابه و میتونم صدای قلبش رو بشنوم. همین صدای منظم و مرتب کافیه. سهون صدای خواننده های متال رو دوست داره و من صدای مرتب تپش های قلبش رو. شاید فکر کنید که دارم زیاده روی میکنم اما من همین چند ساعت پیش نزدیک بود سهون رو نداشته باشم. الان توی بغلش نخوابیده باشم و صدای قلبش رو هم نشونم اونوقت اون مو بلندِ ترسناک منو توی حمام زندانی میکرد و حتی شیر آب رو هم میبست. نور خورشید رو ازم میگرفت و بهم میگفت از شامپوها تغذیه کنم تا شکمم پر از حباب بشه و از بین برم. اون از من بدش میاد و این رو بهتر از همه چیز حس میکنم.

صدای شکسته شدن یه چیزی میاد. شاید من و سهون داریم توی آشپزخانه کیک آناناس درست میکنیم. شاید سهون اینقدر زود حالش خوب شده و خامه رو روی کیک پخش میکنه. آناناس رو پوست میکنه و برش میزنه تا من بعد از آغشته کردنشون به سس شکلات، روی کیک بچینم. سهون داره تخم مرغ هارو میشکنه؟ صدای چیه؟ شاید کاسه شیشه ای مورد علاقه ام رو شکونده؟ همون که روش طرح شکوفه های آلو داشت؟ اما نه این صدا بلند تره، شبیه صدای شکسته شدن در!

" Under Tangerine's Peel│Chanbaek Ver "Where stories live. Discover now