پارت بیست و چهارم

490 135 26
                                    

- سئول صحبت میکنه 🍊

بعد از ثبت کارت پرواز، سوار هواپیما شدیم. تیم راشل؟ بشدت حرفه ای. هیچ ایده ای ندارم که اونها چطور تونستن در عرض یک ساعت همه چیز رو راست و ریست کنن و الان سوار هواپیما باشیم. البته دوکیونگسو و افرادش توی خاک استرالیا موندن تا دربرابر خطر احتمالی کیم، دفاع کنن و ما بتونیم از استرالیا خارج بشیم. شاید این قضيه اونقدر ها هم ضروری نبود اما فرمانده قصد داشت تا میزان وفاداری و پایبندیِ دو به پیمان اش رو بسنجه. این چیزیه که دوکیونگسو قول داده، تامین امنیت ما و حالا اینکه بتونن به ما ملحق بشن یا نه، به خودشون بستگی داره.

"هی پسر، اسمت چی بود؟ سمون؟ سیون؟ سبون؟ سدون؟ سئول؟"

نگاه عجیبی به راشل انداختم و اصلاحش کردم: "اسمم سهونه خانم، اوه سهون"

اون زن حتی بهم نگاه نمیکرد. انگشت هاش رو تند تند روی دکمه های کیبورد لپ تاپش میکوبید و با نگاه تیزش کد های روی مانیتور رو تحت نظر داشت. درحال آماده سازی فرودگاه مقصد بود و همین حالاش هم دوربین های داخل هواپیما رو تحت کنترل داشت.

"بیا سیگارم رو روشن کن. مغزم نیکوتین میخواد، سیستم سایبری فرودگاه مقصد پیچیده ست، کره ای های لعنتی"

بلند شدم و گردنم رو خم کردم تا سرم به جایی برخورد نکنه. از معایب قدبلندی. جلوتر رفتم و کنار صندلی راشل ایستادم: "سیگارتون کجاست؟"

"توی کوله ام" حتی نمیتونست سرش رو بلند کنه. واقعا شغل حساسی داشت. دیده بودم که لپ تاپش رو موقع استفاده از دستشویی هم روی زانوهاش میگذاره و باهاش کار میکنه. هنگام خوردن غذا به مانیتور سیستم اش خیره میشه و توی خواب هم بهش فکر میکنه. به لطف رشوه هایی که به‌ میهمان دار ها پرداخت شده بود، صدای برخورد انگشت های راشل و تیمش با دکمه های کیبورد، کل فضای بخش صندلی های انتهایی هواپیما رو در بر گرفته بود و بعضی از مردم با نگاه عجیبی براندازمون میکردن.

سیگار راشل رو از داخل کوله ای که پر از پیکسل های مختلف بود، خارج کردم. تعداد پیکسل ها اینقدر زیاد بودن که رنگ پارچه اصلی کوله مشخص نمیشد و مضمون همه شون یکی بود: "دنیای مادرفاکر بیاد بخورتش"

رول صورتی رنگی که تا به حال ندیده بودم رو از داخل قوطی فلزی خارج کردم و اون رو بین لب های تیره رنگ راشل قرار دادم. درحالی که هنوز به مانیتور نگاه میکرد، سرش رو جلوتر آورد و فندکِ روشن شده رو به سیگار نزدیک کردم. "ولی توی هواپیما سیگار کشیدن ممنوعه" دستم رو حائل شعله فندک قرار دادم تا خاموش نشه و راشل هنگام گرفتم کام، نگاهش رو به من دوخت.

سرش رو بلند کرد و بعد از به عقب فرستادن موهاش، جوابم رو داد: "جعل هویت، پاسپورت های تقلبی و پاک کردن فیلم های دوربین های مداربسته فرودگاه و هواپیما و جعل کارت پرواز هم غیر قانونیه سهون کوچولو، قانون ساخته شده تا راشل دورش بزنه، این بند آخر همه قوانین نوشته و نانوشته دنیاست. فراموش نکن"

" Under Tangerine's Peel│Chanbaek Ver "Where stories live. Discover now