پارت بیست و نهم

400 130 48
                                    

- پاکت شیر سوراخ شده 🍊

در ون باز شد و فرمانده نگاهی بهم انداخت‌. بعد از تکان دادن سرش خارج شد و نیروهاش هم به دنبالش پشت یکی از انبار های کیم جونمیون که دوربین های اون قسمت توسط راشل مختل شده بودن، صف کشیدن. مردها به ترتیب به دیوار چسبیدن و منتظر موندن. با توجه به اطلاعات به دست اومده از اونجایی که زمان معامله نزدیک بود، رئیس باند شخصا محموله هارو چک میکرد تا مشکلی پیش نیاد و حالا اون اینجا بود.

ونی که جلوی ون من پارک کرده بود، حامل راشل و تیمش بود که از راه نزدیک به صورت سایبری ساپورت میکردن. در سمت راننده رو با دست سالمم باز کردم و به طرف ون راشل رفتم. هیجان زده بودم، هم برای ماموریت و چانیول، هم برای دیدن زنی که به همراه تیمش درون اون ون نشسته بودن.

در ون رو باز کردم: "میتونم بیام داخل؟"

راشل نگاهی بهم انداخت و لبخند زد: "البته سهون، بیا داخل واقعا سیگار میخوام"

بعد از بحثی که درباره سیگار کشیدن داشتیم، راشل بهم قول داد که به محض تموم شدن ماموریت و آرام شدن همه چیز سیگار رو ترک میکنه و دیگه نمیکشه‌. صندلی ای رو کنارش قرار داد و بهم اشاره کرد که اونجا بشینم. نزدیک شدن بهش من رو مضطرب و خجالت زده میکرد. هنوز نتونستم درباره راشل به چانیول چیزی بگم و امیدوارم بتونم هر چه سریع تر باهاش حرف بزنم. واقعا میخوام درباره احساسات جدیدم با یک نفر صحبت کنم.

فرمانده و اون کیونگسو بی شرف جلوتر از بقیه حرکت میکردن و راشل بهشون میگفت که کِی و چطور عمل کنن. به طرف تیمش برگشت و گفت: "سیستم خارجی رو تحت اختیار دارین؟"

منظور راشل از سیستم خارجی، محوطه فضای آزاد انبار بود. درواقع کیم جونمیون زمین بزرگی رو برای ساخت انبارش در نظر گرفته بود که نیمی از اون فضای انبار و نیمی دیگه فضای آزاد بود. دور تا دور انبار دیوار بتنی به قطر سه الی پنج متر که هیچ بنی بشری قادر نبود بدون بیل مکانیکی ازش عبور کنه. چرا اون مغز دست همچین آدمی بود؟

فضای آزاد انبار ساده بنظر میرسید. یک حیاط نسبتا بزرگ با زمینی خاکی و سنگ های زرد و نارنجی ریز‌. همه چیز عادی بود مثل یک انبار عادی اما سوراخ های مرتب روی دیوار که با فاصله یک متر از هم تعبیه شده بودن، چیز دیگه ای رو اعلام میکردن. اون انبار به ظاهر ساده مجهز به سیستم دفاعی خودکار بود که با تشخیص حضور افراد غریبه یا به عبارتی چهره افرادی که توی حافظه اش ثبت نشده، شروع به شلیک میکرد.

هر کدام از سوراخ هایی که روی دیوارها بودن یک لوله اسلحه محسوب میشدن و فقط کافی بود ذره ای حرکت از موجودی ناشناخته رو حس کنن تا به طرفش برگردن و صد گلوله در ثانیه رو به طرفش شلیک کنن جوری که انگار اصلا روی زمین وجود نداشته. جنازه های آزمایشی این سیستم جدید که کیم جونمیون ازشون استفاده میکرد، قابل شناسایی نبودن. تحقیقات راشل نشان میدادن که این سیستم غیر قابل نفوذ فقط چهره کیم جونمیون و تعداد معدود افرادی که از انگشت های یک دست کمترن رو ذخیره داره به علاوه دابرمن های نگهبانی که توی حیاط چرخ میزنن و جولان میدن.

" Under Tangerine's Peel│Chanbaek Ver "Nơi câu chuyện tồn tại. Hãy khám phá bây giờ