پارت یازدهم

484 188 60
                                    

- زیبایِ زیبایِ زیبایِ من 🍊

"چانیول اگه بتونی انگشتاتو از توی معده ام بکشی بیرون عالی میشه"

"دارم بهت با زبان اشاره ابراز علاقه میکنم سهونی، مردم از خداشونه پارک چانیول بهشون بگه دوستشون داره"

"آره ولی من از خدام نیست وقتی که دارم نقشه ماهواره ای خونه رو چک میکنم و کلی کتاب جلوم بازه، کاپ کیک سوخته تو که بخش های سیاهشو با خامه و شکلات کاور کردی توی حلقم فرو کنی و موهام رو شونه بزنی. جدی میگم چانیول، برو کنار باید کاری که فرمانده گفته در عرض یک ساعت انجام بدم و نیم ساعتش رو تلف کردی"

کِشی که یه عروسک کاموایی کیتی داشت رو برداشتم و موهای جلوی صورت سهون رو بالای سرش به صورت آبشاری بستم: "پس این کاریه که فرمانده گفته؟ کاش یه کاری هم به من بگه انجام بدم" آهی کشیدم و به طرف آشپزخانه رفتم. سهون با موهای آبشاری و گوشواره های توت فرنگیِ مگنتی شبیه همون مردی شده بود که توی یکی از شبکه های تلویزیون، دستمال جادویی تبلیغ میکرد. بخاطر انرژی ای که برای تبلیغ میگذاشت نه بلکه بخاطر گوشواره های قشنگش از اون دستمال ها بصورت اینترنتی خریدم اما اونقدری هم که می‌گفت جادویی نبودن. زیاد نتونستم ازشون استفاده کنم چون بادیگاردم بعد از کشتن گوست، با اون دستمال ها خونِش رو از روی کاشی های خونه ام تمیز کرد.

"اگه اینقدر حوصله ات سر رفته، برو یکم کتاب بخون. کتابای دانشگاهی منظورمه. شاید از رشته جدیدت خوشم اومد"

"رشته جدیدم چیه؟"

"اگه ادامه بدی و تمومش کنی میتونم مهندسِ شیمی صدات کنم"

"هر وقت همه آب های روی کره زمین خشک شدن، منم مهندس شیمی میشم. نمیشد یه رشته بهتر برام انتخاب کنی؟ این یکی چی هست اصلا؟"

سهون چشم هاش رو چرخوند و نگاهش رو از کاغذهایی که جلوش پخش کرده بود نگرفت: "خودت بهم گفتی هر چی دوست داشتم انتخاب کنم"

از جعبه ابزار، پاکت میخ ها و چکش رو برداشتم تا تابلوهای سفارشی ای که دیروز رسیده بودن رو روی دیوار نصب کنم: "الان تو شیمی رو دوست داری؟"

"آره، دوست داشتم که یه داروخانه داشتم و به اونهایی که پول نداشتن هم داروهای رایگان میدادم"

"دلیل خاصی داره که همچین آرزویی داری؟" میخ رو بین لبهام گذاشتم و جای تابلو رو روی دیوار تنظیم کردم.

با دلیلی که سهون آورد، کم مونده بود میخ رو قورت بدم: "آره، مادرم بخاطر این فوت کرد که دکترها بهش دارو ندادن. چون گرون بود و نتونستم دارو رو براش تهیه کنم. دکترها بهم گفتن چون دارو ندارم، نمیتونن مادرم رو درمان کنن"

نوک میخ رو روی دیوار گذاشتم و ضربه ام به قدری محکم و سرشار از عصبانیت بود که تمام میخ توی دیوار فرو رفت: "پس پدرت چی؟ اون چیکار کرد؟"

" Under Tangerine's Peel│Chanbaek Ver "Where stories live. Discover now