8 : آخرین رقص

474 92 12
                                    


_ هی لینز نظرت درباره ی نوا چیه؟

توی پذیرایی نشستن و لینزی سرشو روی پاهای دختر بزرگتر گذاشته و بروک هم با موهاش بازی میکنه. لینزی صدایی مثل اینکه داره فک میکنه درمیاره و بعد جواب میده:

خب... به نظر من پسر خوبی میاد. کیوته

_ آره منم اینطوری فک میکنم. فقط یکم نگرانم میدونی؟؟ ما زیاد نمیشناسیمش و...

لینزی نمیزاره بروک بقیه ی حرفشو بزنه و در عوض دستشو بالا میبره و روی لبای دختر بزرگتر میذاره.

_ هی بروک، ممکنه صداتو بشنوه بعدشم کی گفته دلیلی واسه نگرانی هست؟؟ به نظر پسر بی خانواده ای نمیاد.
_ آره راست میگی. لینز کوچولوی بامزه ی من!!!

اینو میگه و بعد خم میشه تا پیشونی دختری که سرشو روی پاهاش گذاشته ببوسه. که یه چیزی یادش میاد

_ هی.. اممم میگم قرارمون چی میشه؟؟ آخه خیلی وقت بود فرصتشو نداشتیم حالا هم اینطوری شد...

بروک بعد گفتن این اخم میکنه و به یه جای دیگه نگاه میکنه، یادش میاد که حالا اون سوالو باید بیشتر با خودش نگه داره.

لینزی هم این حالت دوست دخترشو میشناسه پس بلند میشه و با دستاش صورت بروک رو قاب میگیره

_ هی، بیب منو نگاه کن...
بروک با حس دستای گرم و لطیف لینزی روی صورتش توجهشو به دختر میده.

_ ما خیلی زود قراره به اون قرار بریم خب؟؟ من فراموش نکردم و مطمئنم تو هم اینکارو نکردی.

بروک در جواب به حرف لینزی فقط دستاشو روی دستای لینزی میاره که حالا داشتن روی گونه ی خوش فرمش با حالت آرام کننده ای حرکت میکردن. صورتشو به صورت دختر جوونتر نزدیک میکنه و با خوشحالی لباش رو روی لبای دختر فرود میاره.

لینزی هم که از اول این رو میخاست که بتونه بروک رو آروم کنه و خب... حالا شاید حتی ببوستش، دستاشو پشت گردن بروک میبره و اونجا قفلشون میکنه.

خودشو به بروک نزدیکتر میکنه و بروک اونو روی پاهاش مینشونه. لینزی خودشو روی پاهای بروک طوری تنظیم میکنه که زانوهاش دو طرف بدن دختر قرار بگیرن.

بروک هم دستاشو حرکت میده و پشت کمر لینزی میبره تا هر چه بیشتر به خودش بچسبونتش

وقتی بروک و لینزی از هم جدا میشن هردوشون توی نفس کشیدن یکم مشکل دارن، موهای لینزی یکم به هم ریختست و بروک هم وضعیت بهتری نداره...

لینزی دوباره لباشو جلو میبره اما بروک با ملایمت ازش فاصله میگیره

_ گوش بده.
بروک میگه و باعث میشه لینزی بهش اخم کنه.
_ به چی بروک؟؟ با یه لحن عصبی بامزه میگه و باعث میشه بروک به حرکتش بخنده و یه نوک روی لبای اخم کردش بزاره.

Waves [LGBT]Where stories live. Discover now