حمایت از داستان به حدی افتضاحه که واقعاً نمیدونم اصن برا کی دارم مینویسم دیگه .
امیدوارم خوشتون بیاد اونایی ک میخونین .د.ا.د نوا
_ نوا عزیزم بیداری ؟
صدای آشنای لینزی رو از پشت در میشنوم . احتمالاً اومده حرف بزنیم . این دیوونگیه محضه . من کسیَم که باید بره باهاش حرف بزنه ولی حالا اون اینجاست .بلند میشم و میشینم و از دردی که توی کمر و گردنم حس میکنم یه 'هیسس' میکشم . گندش بزنن . حتماً شب با گریه خوابیدم . روی این زمین سفت .
دوباره آروم در میزنه و اینبار به زور بلند میشم و درحالیکه پشت گردنمو میمالم تا یکم دردشو تسکین بدم در رو باز میکنم .
یکم در رو باز میکنم و نور خورشید میزنه تو چشمام . لعنتی صبح شده مگه نه ؟ حالا دیگه مثل غارنشین ها ساعتم نمیدونم .
چشمامو توی چشمای لینزی میندازم که برق همیشگیِ خودشونو بعد از دیدن من به دست میارن . این خوبه که دیدن من راضیش کرده .
در رو بیشتر باز میکنم و میزارم بیاد تو . بدون حرف میره روی تخت میشینه و به کنارش ضربه میزنه که برم پیشش . با دستم که روی کمرم گذاشتم و مطمئناً مثل این پیرزنا شدم میرم و پیشش میشینم .
فکرم پیش این میره که بروک کجاست پس ازش میپرسم:
_ هی لینز ، بروک کجاست ؟_ اوه ، اون سر کاره . من امروز توی آموزشگاه کلاس نداشتم . شب سختی داشتی ؟
این دختر خیلی تیزه . لعنتش کنن . و بله لینزی یه جورایی معلمه . اون به دانشآموزا مشاوره میده نمیدونم دقیقاً یعنی چی ولی کی اهمیت میده ؟ وقتی خودت رئیس خودت باشی و پول پارو کنی دیگه اهمیتی نداره !
_ اوه... اوه آره رو زمین خوابم برد .
دوباره پشت گردنمو میمالم اما اینبار از شرمندگی و خجالت ._ خیله خب . میخوای حرف بزنیم ؟
قبل از اینکه نظرم عوض شه سریع میگم تا بحث مسخرهی دیگهای وسط نیاد .صورت لینز روشن میشه و تند تند سرشو تکون میده . سرمو پایین میندازم . نمیدونم باید از کجا شروع کنم ... نمیدونم میخوام اول عذرخواهی کنم یا اونو نگه دارم برا بعد ... ترجیح میدم اون اول شروع کنه ، خوشبختانه همینکارو هم میکنه ؛ این دختر احتمالاً ذهن منو میخونه !
_ نوا من و برو واسه دیروز متاسفیم . نباید اذیتت میکردیم . شرایطت مساعد نیست و -
_ نه لینز تو لزومی نیست عذر بخوای . منم نباید اونطوری قاتی میکردم . میدونم قصدتون خوبه . میدونم لینز .
دستمو روی زانوش میذارم و اونم دستشو روی دست من میذاره . حس دستای گرم و دخترونَش روی دست خودم خیلی خوبه ._ فقط گمونم فشار روم زیاده ...
دروغم نمیگم . فشار واقعاً روم زیاده . حتی شاید بیشتر از حد تحملم . نمیدونم باید چیکار کنم . دلم واسه گیل و نینو یه ذره شده .
![](https://img.wattpad.com/cover/102467483-288-k856492.jpg)
YOU ARE READING
Waves [LGBT]
Romance[ON HOLD] [Persian] It comes and goes in waves... Highest Rank : #2 in Romance