*9 : بلاید (Blyde)

553 83 39
                                    

_ هی بنت. (Bennet اسم پسره) عزیزم میشه یه لحظه بیای اینجا؟

_ آره حتماً چه خبره؟
پسری که اسمش بنته با لپ تاپو چند تا وسایل دیگه بیرون میاد، عینکشو برمیداره و به پسر مو قهوه ای خوشگل روبروش نگاه میکنه.

_ خب اممم داشتم این مجله ها رو نگاه میکردم و فک کردم شاید بخای با من یه نگاه بهشون بندازی.

با یه حالت شک دار میگه و بعد سرشو پایین میندازه و پشت گردنشو میماله.

بنت یه آه میکشه و کنارش روی مبل میشینه.

دستاشو به سمت چونش میبره و سرشو بالا میاره.

_ کلاید، بیب، اولاً که لازم نیست دربارش ناراحت شی. دوماً ما هنوز کلی وقت داریم لازم نیست هول کنی. و... خب منم کلی کار شرکت روی سرم ریخته و باید اوضاع رو جمع و جور کنم میدونی؟؟ باور کن خیلی میخام بیب اما کارام زیاده.

کلاید از اولم میدونست ک نباید به بنت حرفی بزنی اون اخیراً سرش خیلی شلوغه و کلاید باید یکم بهش فرصت بده اما آخه کلایدم خیلی ذوق زده ست و دست خودش نیست

برای اینکه نشون بده نامزدشو درک میکنه سرشو به بالا و پایین تکون میده و مجله ی روی پاش رو میبنده و میزارتش روی میز.

بنت میفهمه که کلاید از دستش ناراحته اما اینم میدونه که خودش باید به حرف بیاد.

_ لاقل بیا یکم بغلم کن. میتونم اینو بخام نه؟
به بنت نگاه میکنه و دستاشو باز میکنه.

بنت از فرصت استفاده میکنه و خودشو توی بغل پسر بزرگتر میندازه.

_ معلومه بغلت میکنم دیوونه ی من! مگه میشه دستای تو رو هم پس زد؟!

کلاید در جوابش فقط حلقه ی دستاش دور کمرشو تنگ تر میکنه و یه بوسه بالای سرش میذاره.

_ من کی انقد عاشق تو شدم ها؟؟

بنت به خودش لبخند میزنه و خودشو با ور رفتن با گوشه ی هودیِ کلاید مشغول میکنه.

_ احتمالاً اونوقتی که من عاشق یه دیوونه شدم. هممم حالا بزار ببینم کی بود.... آها اسمشو یادم اومد... کلاید

کلاید به دیوونگیش میخنده و بنت هم روی گردنش یه بوسه ی خیس میزاره.

این حرکتش توجه کلاید رو جلب میکنه و کلاید سرشو برمیگردونه تا با هم چشم تو چشم شن

_ چیکار میکنی شیطون؟

_ هیچی... دارم اونچیزی که مال منه رو صاحب میشم

_ عهههه؟؟؟ مال تو ها؟

_ بله مال من فقط مال من

بنت سرشو یکم بالا میاره تا لباشو بین لبای نامزدش قفل کنه. هه... نامزد... چقدر بنت این کلمه رو دوست داره... از فکر به اینکه از کجا حالا به نامزدای هم رسیدن... وقتی خبر نامزد کردنشونو به بقیه دادن همه گفتن که اونا هنوز جوونن و وقتش نیست.

Waves [LGBT]Where stories live. Discover now