ممکنه فلش بک یکم آزاردهنده باشه اگه دوست ندارین نخونین.
بعد از اینکه بلاید از فعالیتهای رومانتیکشون روی پل فارغ میشن به سمت نیمکتی که نیکولای روش نشسته بود میرن و در کمال تعجب میبینن سر جاش نیست.
بنت اولین کسیه که قاطی میکنه... یهویی نگران میشه و کلاید هم فقط آرومش میکنه.
یکم اطرافو نگاه میکنن و با دیدن موهای طلایی آشنایی از دور به نگرانی مسخرهی خودشون میخندن و سریع به سمت پسر سر به هوا میرن
_ هی نیکولای کجا غیبت زد؟!
بنت با یه حالت عصبانیت ساختگی میپرسه و یه ضربه به بازوی لخت دوستش میزنه._ هی دیوونه چته؟!... رومانتیک بازیهاتون حالمو بهم میزد واسه همین کشیدم کنار.
_ اوه نیکی کوچولو حالا دیگه حسودیش هم میشه؟... برات یکی رو پیدا میکنم نیک...
نیکولای توی دلش به لقبی که دوستاش توی اوایل کالج بهش داده بودن میخنده... اون موقع نیکولای خوشحال بود... واقعاً بود؛ تا وقتی سر و کلهی اون میک پیدا شد.
نیکولای فکراش رو از سرش بیرون میکشه و لبخندشم از بنت قایم میکنه.
_ پوففف بزرگ شو بن!!! اون دیگه مال گذشته ها بود مرد! نیکی کوچولو! هه!
_ اوووو. کلاید بیب کی فکرشو میکرد نیکی کوچولو زودتر از همه 'مرد' شه؟!
بنت لحن گفتن 'مرد' نیکولای رو تکرار میکنه و با دستاش موهاشو یکم بهم میریزهکلاید فقط اونجا دست به سینه ایستاده بود و نگاهشون میکرد... دعوای این دو تا پسر همیشه برای کلاید بینهایت جذاب بوده و هیچوقت به خودش اجازه نمیداده وسط حرفاشون بپره.
_ هممم. خب مشخص بود نیکولای از همه زودتر مرد میشه... منظورم اینه که یه نگاه به خودم و خودت بنداز... ما دیوونه ایم!
_ آره گمونم راست میگی.
بنت با بیخیالی شونه هاشو بالا میندازه و کنار نامزدش وایمیسته... یه نگاه عاشقانه بهش میکنه و بعد مثل دیوونه ها نیشش رو باز میکنه.کلاید لبخند بزرگشو میبوسه و تا سرشو عقب میکشه تا ببینه نیکولای کجا رفته، میبینه اون پسر دوباره غیبش زده.
_ هی نیک می- ای بابا باز که جلوتر رفت این! چه مرگشه!؟!_ کلاید بیب... شاید اممم نمیدونم یکم این یه روزو تنهاش بزاریم... به نظر من این کار درست واسه انجام دادنه...
_ ببین بن... اون تنهاییش رو لازم داره... ما همین الانشم یکم زمان تنهایی بهش دادیم... ولی تو خودت به خوبیِ من میدونی آخرین باری که انقد آسیبپذیر بود تنها بودن کمکش نکرد ...
* فلش بک*
_ هییییی بیب، کیوتیای مثل تو چطوری اینجا تنها نشسته؟!
بوی زنندهی الکلی که از دهن پسر عضلهای میاد حال نیکولای رو بهم میزنه.
![](https://img.wattpad.com/cover/102467483-288-k856492.jpg)
YOU ARE READING
Waves [LGBT]
Romance[ON HOLD] [Persian] It comes and goes in waves... Highest Rank : #2 in Romance