حالا نیم ساعت شده که نیکولای فقط داره همهچیز رو برای دوستاش توضیح میده و واقعاً میخواد بره و کلهشو بکوبه به دیوار چون ، خدا مگه تموم میکنن این دو تا !!!کل_ خب، پس ، چیزی که تو داری میگی ، اینه که تو رو اون پسر کراش داری .
کلاید از اول قیافهی فلسفی به خودش گرفته بود و هرازگاهی نگاههایی به نیکولای مینداخت انگار داره سعی میکنه همهچی رو سبک سنگین کنه .
نیک_ چی ؟؟ نه ؟؟ ... من-منظورم اینه که نمیدونم ... شاید ؟ نمیدونم واقعاً .
بن_ هومم ، پس نمیدونی ها ؟ خوبه خوبه .
نیک_ چی خوبه بن ؟؟ شماها چه مرگتونه بچهها ؟؟
مشخصه که اونا چه مرگشونه . اونا از اینکه بعد یه مدت طولانی دارن دوستشون رو تو فکر یکی دیگه میبینن خوشحالن .
بنت میره و روی پاهای کلاید میشینه . عجیبه که تونسته بود این همه مدت رو روی صندلی دووم بیاره . کلاید بدون اینکه نگاه جدیشو از نیکولای بگیره نامزدشو محکم بغل میکنه و خط فکشو ریز میبوسه .
نیکولای چشماشو میچرخونه و از پشت میزش بلند میشه ، کتشو درمیاره و اون رو پرت میکنه . بدون اینکه حواسش باشه روی سر کلاید و بنت میوفته .
بن_ هی دیوث !!! این چه کاری بود بیشعور ؟
نیک_ اوپس .
نیکولای دوباره چشماشو میچرخونه ، شونههاشو بالا میندازه و موهاشو بهم میریزه .کل_ حالا چرا اونطوری از اتاق زد بیرون ؟ بچهی بیچاره
نیک_ اوه میخوای بگی تو نمیدونی کلاید ؟ تو - یعنی شما جفتتون - بدبخت رو ترسوندین . معلومه اونطوری از اتاق میزنه بیرون .
بعد اینکه بلاید ورود خودشونو اعلام کرده بودن ؛ برخلاف میل نیکولای نوا سریع از اتاق زده بود بیرون . نیکولای حتی فرصت نکرده بود چیزی به پسر بگه . و بلاید هم فقط با اون پوزخندهای مسخرهشون ایستاده بودن و به نیکولای زل زده بودن .
بن_ آروم باش لاید . ببین نیک، چیزی که ما داریم میگیم اینه که بعد از میک ... اوممم بعد از میک این خوبه که تو نوا رو پیدا کردی .
هم بنت و هم نیکولای متوجه میشن سر اسم میک کلاید چطور دندوناشو رو هم میکشه ، واسه همون بنت شقیقهشو میبوسه و بعد سر کلاید رو رو سینهی خودش ، بالای قلبش میذاره ، و همون طور که انتظارش میرفت کلاید بلافاصله آروم میشه .
نیکولای افکارشو به جایی هل میده که بعداً بهشون برگرده و بعد از یه نفس عمیق جواب دوستشو میده
نیک_ من نوا رو پیدا کردم ؟؟ بن میشنوی چی میگی ؟ من هیچکس رو پیدا نکردم و این کار رو هم نمیکنم . اون بعد اینکه بفهمه من چیکار کردم دمشو میندازه رو کولش و فرار میکنه . پس نه ، لطفاً نگو که من نوا رو پیدا کردم .
ESTÁS LEYENDO
Waves [LGBT]
Romance[ON HOLD] [Persian] It comes and goes in waves... Highest Rank : #2 in Romance