[3] تئو

1.2K 182 9
                                    


د.ا.ن لیام

دوروز از آخرین ملاقاتم با زین مالیک گذشته بود و من هنوز نتونسته بودم شواهدی برای اثبات بی گناهی اش پیدا کنم که بتونه کل مملکت رو قانع کنه!

موهامو به هم ریختم و خودمو انداختم رو تختم و داشتم به زین فکر میکردم که یاد تئو افتادم

رفتم و کاغذی رو که روش شماره اونو نوشته بودم برداشتم و بهش زنگ زدم

ت: بفرمایید؟

×: سلام من لیامم...وکیل پرونده زین مالیک

ت: خب؟من کمکی از دستم برنمیاد

اومد گوشیو قطع کنه

+:وایسا! میخواستم بگم که اگه دوست داشته باشی ردیف کردم بتونی ببینیش

تئو عصبی گفت: من برا چی باید بخوام اون کثافتو یه بار دیگه ببینم؟

+: آروم تند نرو خب مگه باهاش تو رابطه نبودی؟

ت: خودتم الان از فعل گذشته استفاده کردی..آره بودم!متاسفانه!با اون بابای-

+: حالا میشه لطفا بیای....شاید به پرونده اش کمک کنه!فقط همین یه بار...مطمئن باش اگه بیای این آخرین تماس من و توئه

یکم سکوت شد  و کلافه گفت: باشه کی و کجا؟

+:میفرستم برات

خوشحال از این که راضیش کرده بودم براش آدرسو فرستادم

you: اینم آدرس
you: فردا ساعت چهار بعد از ظهر
you: ممنون:)

تئو سین کرد ولی جوابی نداد
تلویزیونو روشن کردم یکم حوصلم سرنره!
امروز صبح لویی زنگ زده بود بهم گفته بود هری اجرا داره!

زدم اونو ببینم که عکسی که تو اخبار نشون داده شد متوقفم کرد

گوینده: زین مالیک!!کسی که هفته هاست دست پلیسه و هنوز خبری از اعدام یا مجازاتش نیست و حتی دادگاهی هم هنوز براش تشکیل نشده! و این سوال برانگیز ترین موضوع در بخش قتل های سیاسیه این روزهاس...امروز همکاران من تمام تلاششون رو کردن با جناب آقای رئیس جمهور،لاتنر و وزیر امور خارجه آقای اسمیت دیداری داشته باشن اما با رفتار بد بادیگارد ها و محافظین آن دونفر مواجه شدن....خب من یک بار دیگه هم میگم...ما هیچ وقت قرار نیست بازی های پشت پرده رو بفهمیم

همونطور که با تعجب داشتم به حرفای اون پیرزن بی ریخت گوینده گوش میدادم گوشیم زنگ خورد

IrresistibleWhere stories live. Discover now