مورگان سمت پيتر دوويد: جلسه فوري براي چي؟پيتر و مورگان با هم سمت سالن جلسه مي رفتند: زمان اعدام ماليك
-: قرار نيست اعدام بشه!
پيتر وايساد: جون اون مهمه يا امنيت مملكت و اعتماد جامعه به دولت؟!
مورگان حرفي نزد رفتند سمت سالن.
لاتنر و اسميت و فلتون و گرينت و مندز و مينت و همه وزرا و مقامات بودن.مورگان سلامي كرد و روي صندلي خودش نشست.
لاتنر گفت: خب دوستان همه براي حفظ جون خودمون و امنيت كشور اينجاييم.
قاتلي كه ما باهاش سر و كار داريم ميتونه محافظ ها رو به سادگي گول بزنه...
اون بايد حساب كار دستش بياد و ما تنها كاري ك ميتونيم بكنين نابود كردن ماليكه تا شايد حساب كار دستش بياد.
اما خب چطور و كي؟! شما براي همين اينجا جمع شدين.لاتنر نشست و بحث بين مقامات جون گرفت. اما مورگان هيچ نظري نداشت...اون همين الان از پيش زين و ليام اومده بود اينجا...
_____________
-:ميتوني خودت بلند شي؟
ليام براي پنجمين بار پرسيد و زين مثل هر چهار دفعه قبلي با حوصله بهش گفت كه دردش كم تر از چهار روز پيشه و حالش خوبه-: اما ميخوام كمكت كنم زيييين!
زين دستشو دراز كرد: بيا دستمو بگير و انگشتامو تو انگشتات قفل كن...اينم كمكت به من
زين با خنده گفت وليام دستشو گرفت و اون آروم بلند شد و هوف كشيد: ليوم من خونمونو ميخوام.
ليام يشوني زينو بوسيد: ميريم دوباره
زين زير لب"اميدوارم"ـى گفت و همونطور كه سعي ميكرد خيلي به پاي راستش تكيه نكنه با ليام سمت در رفت و مايك به دستش دستبند زد و با ماشين ليام به زندان رفتند
زين دوباره توي انفرادي بود. ليام اومد بره سمت سلول زين كه مايك كنار كشيدش: ليام بايد يه چيزي رو بهت بگم و خب خبر خوبي نيست
با ليام به محوطه زندان رفتند
ما: خب ميدوني كه دو سرى انتقام تو دوروز داشتيم.ليام سر تكون داد و مايك گفت: مقامات تصميم گرفتن كه هفته بعد-
ليام حرفشو قطع كرد: دادگاه تشكيل بدن؟
م: نه ليام راستش مقامات تصميمشونه كه هفته ديگه زينو اعدام كنن
مايك نفس سختي كشيد و به ليام كه به آسفالت حياط خيره مونده بود نگاه كرد: ليام اون بي گناهه و بي گناها هميشه حق بهشون ميرسه...
![](https://img.wattpad.com/cover/149975129-288-k772535.jpg)
ESTÁS LEYENDO
Irresistible
Fanfic[completed] حادثه های کوچیک... اتفاقات بزرگ... تغییرسرنوشت... یه دیدار ساده... یه اتاق با نور و در و دیوار سفید.... یه پرونده ی قتل... یا یه عشق ابدی.... اینا همش داستان زندگی من و توئه.... نمیدونم پایانش طناب دار دور گردنمه یا دستای گرم تو... ولی...