•13•

4.3K 665 958
                                    


لویی به سختی توضیح میده که صداش چرا دوباره گرفته و خشدار شده درحالی که سر صبح بهتر بود و زین و لیام مجبورش کرده بودن برای صبحونه غلات بخورن.اون به زین لیام گفت که بخار توی حموم باعث شده بود که توی سینه‌ش خلط به‌وجود بیاد و به همین دلیل اون سرفه کرده بود و باعث شده بود صداش دوباره خراب بشه. بهشون نمیگه صداش گرفته شده چون قبل از اینکه برای مدرسه آماده بشه،صبحونه‌ش رو بالا آورده.

لیام اصرار میکنه که لویی با اونا به دانشگاه بره.زین و لیام همیشه با هم میرن،ولی لویی تنها میره چون اون دو نفر همیشه بعد از کلاس هاشون یه کارایی دارن تا انجام بدن،لیام برای تمرین فوتبال میره و زین هم با دوستاش بیرون میره و اونا معمولا زمان شام برمیگردن خونه.ولی فوتبال لیام تموم شده و زین هم وقتی که میدونه حالِ لویی زیاد خوب نیست زود برمیگرده خونه و نزدیکش میمونه.

رانندگی تا مدرسه با سکوت میگذره؛ لویی روی صندلیِ عقب میشینه درحالی که سرش رو به شیشه چسبونده،زین و لیام هم نگاه هایِ نگران روی صندلی های جلو با هم رد و بدل میکنن.

لویی کلِ زنگ اول رو به فکر کردن دربارهٔ اینکه باید از استودیو دور بمونه تا هری رو نبینه میگذرونه. میدونه که هری میره و چک میکنه تا ببینه لویی برگشته یا نه،حتی با اینکه لویی جوابِ هیچکدوم از تکست هاش رو نداده.اخرین چیزی که لویی احتیاج داره اینه که توی راهرو به هری بخوره درحالیِ که زنگ دوم نادیده ش میگرفته و این رو هم توضیح بده چرا جوابِ پیام هاش رو نداده.اون مجبوره بره،مجبوره که تظاهر کنه که همه چیز خوبه. یه شانسی هست که شاید هری نیاد،هری امروز به لویی پیام ندادن پس شاید برای  چک کردن استدیو نیاد.

بعد از زنگ اول زنگ میخوره و لویی وسایل هاش رو جمع میکنه و لویی با این امید که هری نیاد منتظر زنگ دوم میمونه.وقتی که به محل کارش میرسه،با اینکه کاری برای انجام دادن نداره وسایل‌هاش رو از توی کیفش درمیاره. ولی آرنج‌هاش رو روی میز میزاره و سرش رو روی اونا قرار میده و امیدواره که بتونه این زنگ بخوابه.

خیلی طول نمیکشه که یه دستِ بزرگ روی کمرش میشینه و به ارومی نوازشش میکنه.لویی گلوش رو صاف میکنه و سرش رو بلند میکنه.هری روی چهارپایه کنارش نشسته،کوله‌ش هنوز روی پشتشه و یه اخم بینِ ابروهاش داره.لویی یه لبخندِ ضعیف میزنه و صاف میشینه ولی دستِ هری روی شونه ش میمونه.هری برای یک دقیقه بهش نگاه میکنه قبل از اینکه جلوتر بره و لویی رو توی آغوشش بگیره.

لویی فقط برای یه لحظه توی بغل هری خشک اما بعد به خودش اجازه میده توی آغوشش آروم بشه،دست هایِ هری رو که به گرمی دورِ شونه هاش حلقه شدن رو قبول میکنه و دست های خودش رو دورِ کمر اون حلقه میکنه.لویی انتظار داره که اون دربارۀ تکست ها یا هرچیزِ دیگه‌ای بپرسه ولی هری همچین کاری نمیکنه.فقط لویی رو یکم دیگه توی بغلش نگه میداره و بعدش هم وقتی که عقب میره تا به صورتش نگاه کنه،اون رو بین دست هاش که میداره.

•Fading• [L.S] Where stories live. Discover now