•11•

4K 623 349
                                    

هری یکشنبه به لویی پیام میده و ازش میپرسه که حالش چطوره و لویی میگه که فکر میکنه یه‌جورایی یه آنفولانزای بیست‌وچهار داشته، ولی به پسرا گفته که حالش خوب نیست و اونا ازش مراقبت کردن.

به‌نظر میرسه که این جواب هری رو آروم کرده، و لویی انتظار داشت که اون دیگه بهش پیام نده ولی هری اینکار رو نکرد. اون به لویی میگه که داره دربارهٔ یه یه شغل پاره وقت فکر میکنه و لویی بهش دربارهٔ شغل افتضاحی که یه زمانی توی یه سینما داشت میگه.

هری بهش میگه که کار کردن توی شیرینی‌پزی رو خیلی دوست داره و لویی اعتراف میکنه که یه زمانی خیلی آشپز افتضاحی بوده. هری میگه دوست‌داره یه روز برای لویی شام بپزه و لویی بهش میگه که خیلی خوب میشه، حتی با اینکه واقعا اصلا نمیخواست اجازه بده این اتفاق بیفته.

اونا تمام روز با هم پیام بازی کردن و وقتی که لویی توی تختشه و داره خوابش میبره، برای هری یه شب‌بخیر میفرسته.

هری با یه 'خوابای شیرین ببینی لو.xx' بهش جواب میده.

لویی خودش رو درحالی پیدا میکنه که منتظر زنگ دومه و تز هر ثانیه‌ش با هری لذت میبره، هرچند که فشن‌شو داره نزدیک میشه و اونا واقعا باید وقتشون رو سر تغییر سایز دادن لباس‌ها بگذرونن.

ولی مکالمه‌شون مثل همیشه به آسونی ایجاد میشه، و یه‌چندباری لویی مجبور میشه به هری بگه که اینقدر نخندونتش وگرنه دوخت‌هاش خراب میشن. ولی هری از این جمله به عنوان یه راهنمایی استفاده میکنه تا بیشتر بامزه بشه، و لویی فکر میکنه درد گرفتن شکمش بخاطر خنده، بهتر از اینه که بخاطر خالی بودن درد بگیره.

لویی بخش زیادی از حرف‌هاشون رو صرف راضی کردن هری برای اینکه براش آهنگ بخونه میکنه، ولی اون پسر هنوزم یکم در این باره خجالتی میشه. لویی موزیک رو توی لپ‌تاپ بلند میکنه و از عمد آهنگ موردعلاقهٔ هری رو ناموزون میخونه.

وقتی که لویی همهٔ لیریکس رو نمیدونه و اشتباه میخونه، هری اونقدر میخنده که چشم‌هاش خیس میشن. ولی هری آهنگ رو نمیخونه، فقط به‌طرز دوستداشتنی یه رقص ضایع انجام میده تا کاری کنه که لویی موقع کار کردن نخودی بخنده.

گاهی‌اوقات وقتی که هری موقع یادداشت کردن نوت‌هاش همراه با آهنگ زمزمه میکنه، لویی مچش‌ رو میگیره ولی وقتی که هری متوجه میشه که توجه لویی رو جمع کرده سرخ میشه و به یه طرف دیگه نگاه میکنه.

بالاخره سه‌شنبه شب وقتی که اونا دارن قبل از خواب با هم پیام بازی میکنن، بعد از دوروز تمام که لویی بهش التماس میکرد که آهنگ بخونه،‌ هری بهش پیام میده و میگه.  'فردا برات میخونم،باشه؟ خوابای شیرین ببینی لو.xx'

لویی با چندتا شکلک لبخند و یه عالمه شکلک هیجان بهش جواب میده و مینویسه 'واقعا نمیتونم صبر کنم. خوب بخوابی رفیق.x'

•Fading• [L.S] Where stories live. Discover now