•Her Words•

3.6K 466 95
                                    

پارت اول : هشتمِ ژوئنِ دوهزارونوزده.
پارتِ آخر: هشتمِ‌ ژوئنِ دوهزاروبیست.

خب، سلام :)
اومدم حرف‌های آخرم رو اینجا بزنم و این آخرین آپدیتیه که تا یک‌سالِ آینده از فیدینگ میبینید :'}(آره، تا یک‌سالِ آینده و بعدا دلیلش رو بهتون میگم ;))

حتما خیلی‌هاتون انتظار دارید که بگم فیدینگ زندگی من رو عوض کرد یا باعث شد من به خودم و تمام چیزایی که لوییِ فیدینگ از سر گذرونده رو تجربه کردم و حالم با لویی بهتر شد و اینا، ولی خیر :'› اصلا اینجوری نیست.

شاید تقریبا همه‌مون مثل لوییِ فیدینگ تنفر از خود یا افسردگی رو حس کرده باشیم، ولی به شخصه من هیچوقت مثل لویی تجربه‌ش نکردم.

یک‌سالی که درحالِ ترجمهٔ فیدینگ بودم، تمام مدتی نبود که باهاش آشنا شده بودم. تقریبا از وقتی که وارد فندوم شدم، درگیرِ فیدینگ‌م و میشناسمش :'} فیدینگ قدیمی‌ترین دوستِ من توی این فندومه.

من هیچوقت کلاس زبان نرفتم، و تقریبا از کلاس هفتم که توی راهنمایی زبان رو شروع کردیم، زبان انگلیسی جزوی از زندگی‌م شد. سال بعدش که کلاس هشتم میرفتم، دقیقا چند هفته مونده به باز شدن مدرسه‌ها، با فندوم و این چیزا آشنا شدم. بعدش هم فیدینگ رو شناختم، و با همون انگلیسی داغون و دست‌وپا شکسته‌م، شروع به خوندنش کردم. وقتی که برای اولین‌بار ترجمه‌ش کردم، ترجمه‌م به شدت داغون بود؛ جمله‌بندی‌ها، اشتباه فهمیدنِ منظور، همهٔ این چیزا😂

با همون افتضاحات، ادامه‌ش دادم و بماند که چقدر هم جدی بودم سرش و چقدر هم به خودم افتخار میکردم که فی البداهه همچین تصمیمی گرفتم. من تا چپتر بیست ‌و پنجمش پیش رفتم و بعد، بوم. یه اتفاقایی افتاد که شاید قدیمی‌ها بدونن و من تقریبا همهٔ امیدم رو از دست دادم و از فیدینگ دست کشیدم :')

واقعا دیگه نمیخواستم ادامه‌ش بدم(یه درصد فکر کنید که این‌کار رو نمیکردم، زندگی‌م چقدر عوض میشد). ولی خیلیا باهام حرف زدن، یکی از دوستام که کلا از واتپد رفته بود برگشت و سر عقل‌م آورد، کسایی که حتی من رو نمیشناختن بهم مسیج دادن و توی مسیج‌بردم بهم امید و انگیزه دادن و کمکم کردن از خر شیطون بیام پایین :'} 😂🙇

خلاصه که، چون فقط از چپتر دوازده به بعد رو داشتم، دوازدهمین چپتر رو آپ کردم. ولی بعد بهار، دوستِ عزیزم و ادمین پیج لری‌ایران توی‌ واتپد، بهم گفت بهترین کار اینه که چپتر‌‌های قبلی هم توی‌پیج خودم باشه. منم تصمیم گرفتم که همین کار رو بکنم و همهٔ کتاب‌هام رو کنار گذاشتم و در عرض کمتر از یک هفته، یازده‌تا پارتش رو بکوب ترجمه کردم :'}
هنوزم که فکرش رو میکنم از خودم تعجب میکنم که چه جونی داشتم، ولی به خودم افتخار هم میکنم :›

بخاطر ترجمهٔ داغونی که سر اون دوازده  تا بیست‌وچهار داشتم، همه‌شون رو پاک کردم و از اول شروع به ترجمه کردم.(چون اون موقع هم بزرگتر شده بودم و هم انگلیسی‌م بهتر شده بود، و تازه امیزینگ‌سین رو هم پابلیش کرده بودم و خودمم متوجه شده بودم که چقدر بهتر شدم)

یادمه که برای اولین‌بار، یه نفر کامنت گذاشت و از ترجمه‌م تعریف کرد. نصفه شب بود و یادمه داشتم با بهار پیام بازی میکردم و چقدر بخاطر اون نظرِ خوب گریه کردم :') هنوزم اسکرین‌شاتش رو دارم.

از وقتی که اولین‌ پارتش توی پیجم آپ شد، همیشه با خودم حرف‌های خداحافظی‌م رو تصور میکردم و فکر میکردم که چی میگم و چی نمیگم و حتی با تصورشون بغضم میگرفت🙇😂 اما خنده‌داره که الان اصلا حس گریه ندارم و اتفاقا دارم لبخند میزنم.

یک‌سالی که من فیدینگ رو ترجمه کردم، تقریبا میشه گفت بدترین سالی بود که داشتم🙇💕 اما بخاطر ترجمهٔ فیدینگ، بخاطر شخصی که توی این راه پیداش کردم، بخاطر لبخندهایی که شماها باعثش شدید و نظرهای خوب و قشنگی که دادید، سالِ خوبی هم بود. من وحشتناک بودن این سال رو با ترجمهٔ داستانی که بیشتر از چیزی که بتونم بگم برام ارزش داره، فراموش میکردم و صادقانه میگم؛ اصلا نمیدونم بدون لویی و هریِ فیدینگ چیکار باید بکنم  :')

فیدینگ قشنگ‌ترین عشقی رو داره که من تا حالا دیده‌م. هربار که لویی هری رو پس میزد ولی هری باز هم کنارش میموند، هربار که لویی داغون بود و هری باز هم بهش میگفت «دوستت دارم» و «تو زیبایی»... میفهمیدم که داستانِ درستی رو برای ترجمه انتخاب کردم :')

You're ripped at every edge but you're a Masterpiece

این جمله‌ای که هربار هری به لویی میگفت «تو زیبایی» توی‌ ذهنم میومد :'}

من بیشتر از چیزی که بتونم بگم، به فیدینگ مدیونم. من با فیدینگ بزرگ شدم، معنی عشق رو فهمیدم، زبان انگلیسی‌م خوب شد(😂) و تونستم بیشتر از هروقت دیگه‌ای به خودم افتخار کنم، چون تونستم کار موردعلاقه‌م رو انجام بدم و به پایان برسونم.

و از همهٔ شما خیلی ممنونم. خیلی ممنونم که من و فیدینگ رو حمایت کردید، که دوستش داشتید و تا آخرش پیشش موندید.
ممنونم که نظرات خوبی دادید و بهم انرژی و انگیزه برای تموم کردنش دادید.

و معذرت میخوام اگه توی این مدت بخاطر بدقولی‌هام، یا دیر آپ کردن‌هام، یا اشتباه‌های تایپی و املایی و ترجمهٔ بد اذیت شدین، یا اگه از من ناراحت شدین و ناخواستانه بهتون توهین یا بی‌احترامی‌ای کردم.

امیدوارم از فیدینگ یه خاطرهٔ خوب براتون بمونه و امیدوارم که تونسته باشم خوب زیبایی‌‌ش رو به یه زبانِ دیگه برگردونم.🌼💛

از همه‌تون خیلی ممنونم.



SeTaRe💛💙

پی‌اس: یک‌سالِ دیگه، هشتمِ ژوئن، تولد دوسالگی فیدینگ، یه پارت ازش آپ میشه. نویسنده خودش نوشتتش و یه وان‌شاته‌. تا اون موقع، این آخرین آپدیت از این کتابه.
Take Care Honeys :') 💛

•Fading• [L.S] Where stories live. Discover now