•FanArts•

2.7K 394 72
                                    

Ops! Esta imagem não segue nossas diretrizes de conteúdo. Para continuar a publicação, tente removê-la ou carregar outra.

↑وقتی که لویی اونقدر بالا آورده بود که گلوش زخم شده بود نمیتونست حرف بزنه :'} ↑

Ops! Esta imagem não segue nossas diretrizes de conteúdo. Para continuar a publicação, tente removê-la ou carregar outra.

وقتی که لویی اونقدر بالا آورده بود که گلوش زخم شده بود نمیتونست حرف بزنه :'} ↑

نمیخوام ناامیدت کنمولی من به جهنم وصل‌ـمهرچند که همهٔ این‌کارها بخاطر خودته[ولی] من نمیخوام حقیقت رو مخفی کنم

Ops! Esta imagem não segue nossas diretrizes de conteúdo. Para continuar a publicação, tente removê-la ou carregar outra.

نمیخوام ناامیدت کنم
ولی من به جهنم وصل‌ـم
هرچند که همهٔ این‌کارها بخاطر خودته
[ولی] من نمیخوام حقیقت رو مخفی کنم

وقتی که گرمای وجودم رو حس میکنی
توی چشم‌هام نگاه کن
اونجا جایی‌ـه که شیاطینم قایم شدن
اونجا جایی‌ـه که شیاطینم قایم شدن
خیلی بهم نزدیک نشو
درونِ من تاریک‌ـه
اونجا جایی‌ـه که شیاطینم قایم شدن
اونجا جایی‌ـه که شیاطینم قایم شدن

اونا میگن این دست خودِ آدمه
من میگم بستگی به سرنوشت داره
این به روح‌ـم پیوند خورده
من باید رهات کنم.

چشم‌های تو خیلی روشن میدرخشن
من میخوام‌ نورشون رو‌ نجات بدم

من دیگه نمیتونم ازش فرار کنم
مگر این که تو بهم نشون بدی چجوری باید این کار رو بکنم.

من دیگه نمیتونم ازش فرار کنممگر این که تو بهم نشون بدی چجوری باید این کار رو بکنم

Ops! Esta imagem não segue nossas diretrizes de conteúdo. Para continuar a publicação, tente removê-la ou carregar outra.

Ops! Esta imagem não segue nossas diretrizes de conteúdo. Para continuar a publicação, tente removê-la ou carregar outra.
•Fading• [L.S] Onde histórias criam vida. Descubra agora