part 33

2.2K 405 382
                                    

قدم های محکمش رو با اطمینان برمیداشت طوری که حتی اگه یه غریبه هم از دور میدیدش میفهمید که آدم با جذبه‌اییه..

نایل-چرا اینجا انقد شلوغه؟

از نزدیکترین افرداش پرسید و اون بخاطر همهمه کمی جلوتر اومد تا صداش به گوش نایل برسه-ایشون یکم از شلوغی خوششون میاد

چشم هاشو با حالت پوکری چرخوند-پس میتونم بگم از همین الان ازش متنفرم.

صدای موزیک توی اون عمارت تاریک پخش شده بود همه جا نورهای رنگی دیده میشد و صدای ناله‌های دخترا از پشت درهای بسته به گوششون میرسید با تنفری که از فضای اطرافش پیدا کرده بود نفس عمیقی کشید، تحمل این یکی رو نداشت!

همونطور که توی راه روی طویل اون عمارت راه میرفتن تا به اتاقی که میخواستن برسن موبایلش رو که بی‌وقفه زنگ میخورد رو نزدیک گوشش آورد-بله بابا؟

دیمن مکثی کرد و بعد با اخم پرسید-پسر..تو کجایی؟

نایل-من رسیدم، و چرا بهم نگفتی اونی که قراره ببینمش انقد احمقه؟

دیمن-باهاش ملاقات کردی؟

نایل-نه، الان تو عمارتشم

دیمن-خیلی خب..‌ ببین قرار نیست هیچ دعوایی بشه تو فقط میری و درمورد پروژه جدید باهاش حرف میزنی، یادت نره اون باید راضی بشه بودنِ اون پسر کنارمون یعنی قدرت بیشتر!

نایل که حسابی کفری شده بود با لحن هجومی کلماتش رو بیان کرد-محض رضای خدا... وجود همچین ادمی کنارمون چه قدرتی میتونه داشته باشه نمیفهمم

دیمن-فقط کافیه صورتشو ببینی و میفهمی منظورم چیه پسر...خب دیگه من قطع میکنم

بدون حرفی دکمه قرمز موبایلشو فشار داد و با رسیدن به در بزرگِ چرمی با اشاره سر به یکی از افرادش فهموند که در بزنه
بعد از چند ثانیه مردی قوی هیکل درِ اتاق کار رو باز کرد اما وقتی افراد نایل خواستن وارد بشن اجازه‌ایی داده نشد

-معذرت میخوام اما فقط خودتون تشریف بیارید

-ما افرادِ..

نایل-خیلی خب ایرادی نداره

با تایید سرش به یکی از اون افرادش که سعی در بحث با اون مرد قوی هیکل داشت فهموند که مشکلی وجود نداره
وارد اتاق که شد بوی وید و دودش تمام فضا رو از بر گرفته بود، اخمی بین ابروهاش شکل گرفت و به جسمی که روی صندلی توی دودها پنهان شده بود خیره شد

نایل-بنظرم خوب نیست پشتت به مهمون باشه! اینطور نیست؟

فردی که روی صندلی چرم دارش با خیالی راحت لم داده بود اروم لوله کاغذیه باریکِ بین لباش رو پایین آورد و نیشخندی زد
صندلیش رو به طرف نایل چرخوند و با صدایی که بخاطر مصرف بیش از حد وید خش دار شده بود گفت-خوش اومدی مستر هوران.

•Λsian BOҰ•Where stories live. Discover now