⚔️مبارزه سی و پنجم: درست عین یه سگ خیابونی⚔️

933 237 82
                                    

یک ساعت پیش نهار خورده بودن اما انقدر دویده بود که بدجور گشنش شده بود و دلش میخواست یه چیزی بخوره.

وقتی از تنها بودنش توی اتاق مطمئن شد سریع خم شد و پتویی که از روی تخت تا زمین رو پوشیده بود کنار زد.

از زیر تخت ساندویچ مرغ سردی که از سلف کش رفته بود و توی لباسش قایم کرده بود رو برداشت و سلفون دورش رو باز کرد.

با لذت یک سوم ساندویچ رو توی دهنش چپوند و جوید.

حداقلش به خاطر این که خارج از غذا های توی رژیم نخورده بود عذاب وجدانش کم شده بود.

گاز دوم روی به ساندویچ زد که در اتاق باز شد و کیونگسو نصفه بدنش رو وارد اتاق کرد

"میگم جونگ میشه-"

با دیدن کای که عین یه از قحطی در رفته ساندویچ رو میخورد جملش نصفه موند و ابروش رو بالا انداخت.

جونگین توی همون حالت مونده بود و تند تند پلک میزد

"عام هیونگ این..."

"مهم نیست به کسی نمیگم راحت باش فقط اومدم ادکلنت رو قرض بگیرم"

جونگین ساندویچ رو پایین آورد و رو تخت گذاشت

"آه... ممنون واقعا داشتم از گشنگی میمردم و اره برش دار اونجاست روی میز"

کیونگسو سریع سمت میز رفت و ادکلنی که دنبالش بود رو پیدا کرد

"مال خودت چی شده؟"

"شکسته و مدیونی فکر کنی تقصیر هم اتاقی جدیدمه"

جونگین تکخند صدا داری زد و با ساندویچ توی دستش رو بازی بازی کرد

کیونگسو بعد از این ادکلن رو سر جاش برگردوند از توی آینه جونگین رو دید که انگار داشت به چیزی فکر میکرد

"اتفاقی افتاده؟"

کای سرش رو بالا آورد و به پسر بزرگتر نگاه کرد، توی زدن حرفش مردد بود.

لبش رو خیس کرد و فکش رو روی هم تکون داد

"نه، چیزی نشده"

کیونگسو ابرو هاش رو بالا انداخت و اصراری نکرد، اگه چیز مهمی بود خودش می‌گفت دیگه.

"هیونگ..."

کیونگسو با حالتی که "ببین میدونستم خودت حرف میزنی" برگشت سمتش و به دراور تکیه داد

"هوم؟"

"میگم... همه چیز خوبه؟"

کیونگسو دستش رو به سینش زد و لب هاش رو جمع کرد

"می‌دونی که چقدر جمله های نامفهوم رو مخه، پس دقیقا منظورت چیه؟"

"منظورم را.رابطتت با دوستته، خوب پیش میره"

⁦⚔️⁩The Condition Of Fight⁦⚔️⁩ |Completed|Where stories live. Discover now