⚔️مبارزه سی و ششم: گلدن رتریور⚔️

848 227 41
                                    

"جونگین میگم-"

"ساکت شوووو!!"

کای یهو سرش فریاد زد و چانیول از جاش پرید، کم پیش میومد کای اینجوری رفتار کنه ولی همون مواقع هم واقعا نباید نزدیکش میشد.

اما خب الان توی یه ماشین با هم بودن و نمیتونست فرار کنه.

پس فقط کمی خودش رو کنار کشید و به در چسبید.

"خب آروم باش..."

"آروم باشم؟؟!!! آروم باشمممم؟؟؟؟!!! زدی انداختیش توی آبببب!!! اگه بکهیون بفهمه که به تو کاری ندارههه چون اصلا آدم حسابت نمیکنه ولی من بدبختو میکشههه!!! میفهمی؟؟!!! هم برداشتم بردمت اونجا هم مامانش رو انداختی توی آب و صد در صد سرما دادیییییششش!!!!"

با هر دادی که جونگین میزد چانیول از جاش می‌پرید ولی کاری از دستش بر نمیومد فقط باید صبر میکرد تا عصبانیتش فروکش کنه.

بهش حق میداد و سکوت کرد تا آروم بشه. چند لحظه بعد سکوتی که به وجود اومده بود با صدای تلفن شکسته شد.

"آه قطع کن اون تلفتنو! همیشه صداش بلنده. آهنگش هم خیلییی بلنده!!"

"ولی مال توعه"

جونگین نیم نگاه بهش انداخت و از اون جایی که ضایع شده بود سریع سرش رو سمت جاده برگردوند.

"حالا هرچی، قطع کن لطفا الان دارم رانندگی میکنم نمیشه جواب بدم."

چانیول پوفی کشید و گوشی جونگین رو از روی داشبورد برداشت

"ولی کیونگسو داره زنگ میزنها"

"عه بده ببینم!"

سریع تلفن رو از دست چانیول کشید و تماس رو وصل کرد

"الو هیونگ، سلام..."

"منم هیونگم... نمیشه به منم بگی هیونگ؟"

چانیول آروم با غرغر زمزمه کرد ولی جونگین نگاه تیزی بهش انداخت که باعث شد بیخیال بشه.

"..."
"نمیتونی امشب بیای خوابگاه؟ چرا؟"

"توی خیابون یه سگ پیدا کردم، پاش نیاز به عمل داشت الان دامپزشکیم، بعدش میبرمش پیش مامان بابام، شب رو هم میمونم همونجا"

"یه سگ؟"

"اوهوم، خیلی درد داشت"

جونگین نوچی کرد و گوشی رو جا به جا کرد

"اخی، طفلکی... میگما من بیکارم میخوای بیام اونجا تنها نباشی؟"

"نه نمی‌خواد، حوصلت سر میره"

"وقتی دو نفر باشیم که دیگه حوصلمون سر نمیره، منم الان تنهام..."

⁦⚔️⁩The Condition Of Fight⁦⚔️⁩ |Completed|Where stories live. Discover now