⚔️مبارزه بیست و دوم: تو منو به فاک دادی کریس وو؟!!⚔️

1.3K 263 81
                                    

"خوب خوا-"
"با من چیکار کردی کریسسسسسس ووووووووووووو؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!"
با جیغی که سوهو کشید کریس از جاش پرید و با ترس بهش نگاه کرد
"باهام چیکار کردی بیشعور؟؟؟ تو به من تجاوز کردی!!!!"
با این حرف چشمهای کریس گشاد شد.
تجاوز؟ نه بابا!
"تجاوز؟؟ اگه بخوایم صادق باشیم تو به من تجاوز کردی کیم سوهو!!!"
"چی؟؟؟! پس چرا احساس میکنم که کمرم از وسط نصف شده؟؟"
کریس اخمی کرد و نزدیک تر اومد
"واقعا یادت نیست؟"
سوهو که نمی‌فهمید کریس داره از چی حرف میزنه دوباره داد زد
"داری از چی حرف میزنی مرتیکه در-"

"میای با هم بخوابیم؟"

با بیاد آوردن جمله‌ای که میدونست صدای خودشه حرفش رو خورد.
خودش رو میدید که دستش رو روی رون کریس گذاشته و داره بهش پیشنهاد سکس میده.
دستش رو روی صورتش گذاشت و با عجز نالید
"اوه خدای من!"

"چرا تنها نشستی؟"
کریس با شنیدن صدای آشنایی به کسی که کنار نشسته بود نگاه کرد
سر تا پاش رو از نظر گذروند، شلوار جین زاپدار، پیرهن چهار خونه اور سایز و اکسِسُری های مشکیش که با لباس هاش ست بود
"نمیدونستم از اینجور لباس ها هم میپوشی؟"
"چیه نکنه فکر کردی فقط کت و شلوار دارم؟"
کریس شونه ای بالا انداخت
"خب با لباس دیگه‌ای ندیده بودمت، فقط کت و شلوار در رنگ های مختلف"

خب تا اینجا همه چیز عادی بود، حتی یادشه که بعدش با هم نوشیدنی های مختلف رو امتحان کردن تا کم کم مست شدن.
از اینجا به بعد رو دیگه یادش نبود یعنی در واقع نمیخواست که یادش بیاد چون میدونست احتملا حرف کریس درست باشه.
دستش رو از روی صورتش کنار
کشید و با خجالت پلک هاش رو به هم فشرد که باعث خنده مرد ایستاده شد.
"واقعا فکر نمی‌کردم یادت نیاد..."
سوهو لبش رو گزید و خواست بلند شه که با حس کردن دوباره اون درد پوفی کشید و روی تخت خوابید.
"کمک میخوای؟"
"فکر نکنم چاره دیگه‌ای داشته باشم."
کریس لبخندی زد و کمکش کرد تا بلند شه. سوهو همزمان با بلند شد ملافه رو دور خودش پیچید و این باعث خنده کریس شد اما به روی خودش نیاورد تا معذبش نکنه و کمکش کرد تا یه دوش بگیره.
وقتی که زیر دوش آب گرم ایستاده بود، برخلاف چیزی که میخواست صحنه های دیشب از جلوی چشمش رد شد.
یادش بود روی پای کریس نشسته بود و لب هاش رو می بوسید و همه اینها بهش ثابت میکرد کسی که اون رابطه رو خواسته بود خودش بوده.
پیشونیش رو به کاشی های سرد تکیه داد و اهی کشید.
این چیزی نبود که میخواست...
یه جورایی خجالت میکشید و نمیدونست چیکار کنه!
به همین خاطر یه مدت زیادی توی حموم موند تا کریس بره و باهاش رو به رو نشه.
بالاخره بعد یک ساعت و چهل و دو دقیقه بیست و پنج ثانیه(دیگه داره چرت میگه) از حموم خارج شد اما با دیدن این که کریس با لباس هایی که دیشب تنش نبود روی تخت نشسته بود و البته یه پاکت هم کنارش داشت، شوکه شد.
"لباس های دیشب کثیف بودن برای همین رفتم و یه لباس گرفتم که امیدوارم اندازت باشه."
سوهو لبش رو از داخل گاز گرفت و پاکت رو برداشت و دوباره وارد حموم شد تا لباس بپوشه.
کلی تلاش کرده بود تا کریس نبینتش و چی شده بود؟
اون حتی رفته بود برای لباس هم گرفته بود!
وقتی از حموم خارج شد بدون این که نگاهی به کریس که حرکاتش رو دنبال میکرد، بکنه تلفن موبایل و سوییچ ماشینش رو از روی میز برداشت و سمت در رفت.
"هی کجا میری؟"
توجهی نکرد و دستگیره در رو پایین کشید که کریس بهش رسید و در رو بست
"چیشده؟ چرا داری اینجوری میری؟"
در حالی که حتی سرش رو بالا نمی آورد تا باهاش چشم تو چشم نشه زیر لب گفت
"خستم... می‌خوام برم خونه. لطفا برو کنار"
کریس با اخمی ظریفی و قیافه‌ای ناراحت مخلوط با گیجی از در فاصله گرفت و اجازه داد تا سوهو از اتاق خارج بشه
کریس گیج شده بود و نمیدونست معنی این رفتار هاش چیه!
نه به کار های دیشبش و نه به الان!
سوهو سریع از اون بار کوفتی خارج شد و توی ماشینش نشست‌
ماشین رو روشن کرد و بعد از این که از بار دور شد کنار خیابون توقف کرد و سرش رو روی فرمون گذاشت.
بغض داشت و چشم هاش تر شده بود.
دیشب...
دیشب چیکار کرده بود؟

⁦⚔️⁩The Condition Of Fight⁦⚔️⁩ |Completed|Where stories live. Discover now