Part 47

380 93 28
                                    

🎶Kina-Can we kiss forever?
‏I felt pain
‏When you came

آرنج دستش رو روی چشم‌هاش گذاشت، قبلا عادت به این کار داشت..

وقتی چشم‌ هاش رو می‌ پوشوند و از معرض نور بودن دورش می‌کرد اما حالا.. فقط یه عادت بود.. عادت بی فایده..

به هرحال اون نوری رو نمی دید که بخواد آزارش بده و مجبورش کنه چشم‌ هاش رو بپوشونه..

پتو که کمی رو بدنش بالا کشیده شد رو حس کرد اما چیزی نگفت.. جز خودش و جک کسی خونه نبود و این کارا هم فقط از جک بر میومد..

-میدونم بیداری..
زمزمه‌ ی جک قبل از اینکه روی تخت بشینه و کمی تخت فرو بره تو گوش زین پیچید.

-منم وانمود به خواب بودن نکردم..
زین اونقدر کم حرف میزد که وقتی صداش بلند میشد، خشدار و گرفته بود.. این چیزی بود که جک بهش عادت داشت..

مدت‌ ها سعی کرد تا زین دوباره شروع به حرف زدن کنه اما وقتی دید فایده‌ ای نداره دیگه تلاش نکرد..

-خیلی خب.. اومدم بگم دارم میرم.. کمتر از دو ساعت دیگه پرواز دارم

زین باز هم حرکتی نکرد و با همون لحن بی حس و آرومش جواب داد
-باشه.. خوش بگذره و امیدوارم تا می‌ تونی طولانی کنی سفرتو..

زین با طعنه گفت و این باعث شد جک بخنده، اون از هر راهی برا دور کردن جک از خودش استفاده می‌کرد و هربار که به بن بست میخورد حرصش میگرفت..

چون تو تمام اون مدت جک حتی یه روز هم از زین دور نشده بود..

-بعد از تعطیلات برمی گردم مالیک.. پرستار جدیدت رسیده.. قبل از اینکه برم باید باهم آشناتون کنم..

با تموم شدن حرف جک برای ثانیه ‌ای اتاق پر از سکوت شد و بعد از اون زین دستش رو از روی چشمش برداشت و روی تخت نشست..

همونطور که به رو به روش خیره بود انگشت‌ هاش رو توهم قفل کرد و اخم‌ هاش رو محو توهم کشید
-پرستار جدید؟ من پرستار نیاز ندارم.

با جدیت گفت و این جک بود که بالاخره اخم ‌هاش رو توهم کشید و از روی تخت بلند شد.
-خودتم می دونی که نیازه یه نفر پیشت باشه پس مخالفت نکن و اگه این بحث رو ادامه‌ بدی پروازمو لغو میکنم و‌ کل تعطیلاتو کنارت می مونم..

زین کلافه نفسش رو بیرون فرستاد و سر تکون داد.. به هرحال جک بعد از دو سال می خواست برای تعطیلات کریسمس بره و زین نمی تونست به خاطر تصمیمات احمقانه‌ش مسافرتش رو خراب کنه..

Part of he[Z.M]Where stories live. Discover now