Burn them All

1.5K 369 805
                                    

سلام! :)
ادامه بگایی 😂
راستی، من توی پیج اینستام، کصشر و ادیت و اینا استوری میکنم (ادیت از الیا هم مثلا دیشب گذاشتم). پیج پابلیکه و اگر دوست داشتید میتونید بیاید ببینید و با بانو بیشتر آشنا شید.
ایدیم رو هم که دارید:)❤
اگر ندارید: callme.ljane
(اگر دوست داشتید و فالو کردید، تو دایرکت هم بهم بگید از اینجا اومدید که بهتون بک بدم و خشتکمو پاره کنم از خوشحالی.🙏)

نکته: این پارت هم همش جنگه، پس برای حفظ تمرکزتون کامنت نذارید و فقط از پارت لذت ببرید

---------♡---------

فلش بک

زین نیشخند یک طرفه و محوی زد؛ دست به سینه ایستاد و گفت:

"ما میدونیم چیکار کنیم! "

پادشاه با خوشحالی سرش رو به طرف پسرهاش برگردوند.

لیام دست به سینه ایستاده بود و منتظر بود تا شروع کنه، زین سرش رو‌ تکون داد.

لیام نفس عمیقی کشید، دست هاش رو از روی سینش باز کرد و روی میز تکیه گاه بدنش قرار داد. کمی به جلو مایل شد تا کنترل و اِشراف بیشتری به افراد دور میز و‌ نقشه‌ی روش داشته باشه.

"اونها فکر میکنن ما ترسیدیم و با تخلیه‌ی نایت فورت، این احتمال توی ذهنشون قوی تر میشه. همچنین میدونن از لو رفتن نقششون خبر داریم و تمام راه های زیرزمینی رو بستیم... پس تماما از طریق بیشه سفید بهمون حمله میکنن. از شمال توسط دریا و از جنوب توسط دشمن محاصره میشیم و راحت میتونن شکستمون بدن."

نفسی گرفت و بی توجه به نگاه های خیره بقیه با دستش جنگل و بیشه رو روی نقشه نشون داد.

"اینجا و اینجا اولین نقاطی هستن که بایتوسی ها بهش وارد میشن پس میتونیم به قدر کافی ازشون تلفات بگیریم و بترسونیمشون!"

الیا اخمی کرد و بیشتر روی میز خم شد تا نقشه رو ببینه:

"ما که توی بیشه تله گذاشتیم!"

این دفعه زین نچ نچی کرد و به حرف اومد:

"اون تله ها اصلا کافی نیستن، امروز موقع ورود به شهر دیدیمشون. تعدادشون خیلی کمه و نمیتونه تلفات زیادی از دشمن بگیره."

ادریک هومی کشید و گفت:

"سرورم این به این دلیله که ما تصور میکردیم طبق نقشه قبلی، نیمی از سپاه دشمن قراره از طریق راه های زیرزمینی وارد ردفورت بشه. این تله ها فقط برای نیمه‌ی دیگه‌ی سپاهشون کارسازه."

• SARIEL •  [Z.M]Where stories live. Discover now