- This is not the END -

1.7K 266 410
                                    

دوباره سلام!:)

فکر نمیکردم به این زودی بخوام بشینم حرفای پایانیم رو بنویسم و با ساریل خداحافظی کنم...
این هم قشنگه، هم دردناکه و هم ترسناکه.

اینکه تونستم یه داستان دیگه رو تموم کنم خیلی قشنگه، اما اینکه «نوشتنش» تموم شده دردناکه و سریع گذشتن این دوره هم خب... ترسناکه!

ساریل هم مثل بقیه داستان هام تموم نمیشن. من دارم ساریل رو زندگی میکنم پس قرار نیست هیچوقت تموم شه و این خوشحالم میکنه.

مثل hod شاید بعدا برای ساریل هم وانشات نوشتم:)
شما قرار نیست صحنه ای که لیام و زین گِلی دارن سر زمین کشاورزی با ساریل کار میکنن و مسخره بازی درمیارن رو از دست بدید.(:

زندگی من روی پرمشغله ترین قسمت خودش افتاده(حداقل تا اینجای زندگیم) و من سرم به شدت شلوغه. ساریل خیلی چیز هارو بهم داد و حتی بعضی جاها باعث شد فقط کمی ناامید شم.
نمیخواستم بعد از ساریل ادامه بدم. کلی ایده توی ذهنم دارم که میخواستم برای خودم نگه دارم. اما رک بگم، نمیتونم.

نزدیک دو ساله که دارم مینویسم و یه جورایی به این کار عادت کردم. من یه نویسنده نیستم اما میخوام در اینده باشم پس کنار گذاشتنِ نوشتن، کار احمقانه ایه.

مدت ها پیش، وقتی به ساریل بی توجهی میشد و یه جورایی باهاش شبیه بچه های گوشه گیر مدرسه که همه اذیتش میکنن رفتار میشد، تمام امیدم رو از دست دادم. به دریون گفتم بعد از ساریل دیگه ادامه نمیدم و میخوام روی زندگیم تمرکز کنم.

متاسفانه واتپد، جایی نیست که به همه بها داده بشه. واقعیت تلخ اینه که توی واتپد آدم هرچی بد قول تر، بد اخلاق تر و مغرور تر باشه طرفدارای بیشتری داره. هرچی ریدر هاش رو به برخی از نواحی بدنش بگیره همه بیشتر قربون صدقش میرن.

من آدم اینجوری ای نیستم. از خودم تعریف نمیکنم و متنفرم از اینکار اما من به حد زیادی سعی میکنم به ریدر احترام بذارم پس انتظار یه بازخورد خوب رو هم دارم. نه دنبال معروف شدن توی فندومم نه چیزی.

که اگر این هارو میخواستم، سر زبون افتادن به بهای اذیت کردن ریدر رو میخواستم همتون میدونستید «جین» کیه...

واتپد فضای صمیمی ای داره اما جای کسی مثل من نیست؛ اما من قرار نیست برم. اینجا به بچه هام(بوک هام) بی اعتنایی میشه و گاهی حتی هیت هم میشنوم اما جایی نمیرم.

من نوشته هام رو دوست دارم، دوست هایی که اینجا پیدا کردم رو دوست دارم و از همه مهم تر، شجاعتی که «جین بودن» بهم داده رو دوست دارم پس باز هم صبوری‌ میکنم و میمونم.

البته که ساریل درمقابل کارهای دیگم خیلی خیلی ببشتر مورد توجه قرار گرفت و من از تک‌تکتون متشکرم.
از کسایی که هر پارت برام کامنت میذاشتن و من آیدی و عکس تک تکتون رو حفظم تا کسایی که روح‌ سرگردونن. از همتون متشکرم.❤

همونطور که گفتم کمی پر مشغله شدم و برای داستان های بعدی من فقط زمان های استراحتم رو برای نوشتن دارم. پس نمیتونم بگم یک هفته ده روز دیگه برمیگردم. نه...
اما قول میدم خیلی زود برگردم با کار جدید.

قرار بود یه فف امگاورس به درخواست برخی از بچه ها بنویسم اما من اون یکی داستانم رو‌ از کمی قبل تر شروع کردم و چند پارتش رو‌ نوشتم؛ پس ترجیحم اینه که اول اون رو ببندم بعد برم سراغ بعدی.
امیدوارم ناراحت نشید از این قضیه. بخصوص کسایی که امگاورس میخواستن❤

من و دریون هردو داریم روی خط داستانی امگا ورس کار میکنیم و به محض‌ درومدن یه ایده قشنگ از توش، من مینویسمش.(:

همین دیگه!
دوباره میگم که از همتون متشکرم. ساریل بدون شماها اینقدر بزرگ و پر جمعیت نمیشد که موقع اپ کردن اخرین پارتش 15k شده باشه!❤❤

تا زمان برگشتنم با داستان جدید من هم اینجا هستم هم توی اینستاگرام. هرجا که دوست داشتید میتونید باهام صحبت کنید اگر دوست داشتید.💛

و در آخر، تشکر میکنم از دریون عزیزم؛
کسی که بخاطرش من ساریل رو نوشتم و‌ همیشه کنارم بوده و حمایتم کرده.💙


زیاد دراماتیکش نمیکنم🙂
عسل و شیرین، الیای مهربون، ادویل و لیسارای عاشق رو فراموش نکنید:))

‌خدای منان رو به شمای بزرگ میسپارم.✨
زود برمیگردم پیشتون.

ارادتم طبق معمول تنه درختیست در حلق تک تک شما همراهان❤؛

-Jane

• SARIEL •  [Z.M]Where stories live. Discover now