"جوجه به کمک نیاز داره"

1.3K 297 213
                                    

دیدگاه: دانای کل

سوکجین با تعجب به پسر موفرفری‌ای که دسته‌گل رزهای رنگی رو جلوی صورتش گرفته بود نگاه کرد. لبخند احترام آمیزی زد و با ی تعظیم نصفه نیمه _که دلیل نصفه نیمه بودنش، پای آسیب دیده‌اش بود_ ‌گفت:

_ سلام، من کیم سوکجین، دوست صمیمی مین‌مین هیونگم.

تهیونگ با قیافه‌‌ای رضایت‌مند دسته‌گل رو تکونی داد تا جین بگیرتش.

+ سلام خوشگله!

موقهوه‌ای با حالت نامطمئنی گل‌ها رو گرفت و تشکر کرد.

تهیونگ یک دستش رو داخل جیب شلوار لی‌ش گذاشت و سعی کرد ژست سکسی و هاتی بگیره.

_ ورودت به نیویورک رو تبریک میگم. شک ندارم از این به بعد قراره اتفاقات خیلی خوبی برات رخ بـ..

با تنه‌ای که جونگکوک به ته زد، حرف داخل دهن موفرفری ماسید و با قیافه‌ای وا رفته‌ به دوست صمیمی‌ش نگاه کرد.

مومشکی مشخصا خسته‌ی راه بود و ی چیز نامعلومی هم اذیتش می‌کرد:

_ این یکی زیاد مالی نیست ته. حق نداری نزدیکش بشی!

جین که تا این لحظه داشت به اون دو نفر نگاه می‌کرد، با شنیدن این حرف عصبانی شد:

+ هی!

جیمین با ی نگاه مطلوب خیره به اون سه نفر بود. برای اینکه همچنان تاثیر مثبت خودش رو نسبت به جی‌کی نشون بده لب زد:

_ ماشینتو تو پارکینگ سه گذاشتیم جونگکوک، تو زودتر برو و منتظر باش تا بیایم.

و این جمله یعنی "فقط زودتر از اینجا دور شو".

کوکی سری تکون داد و به حرف جیمین گوش کرد، قبلش هم با چشم و ابرو به تهیونگ اشاره کرد تا پشت سرش بره.

با رفتن اون دو نفر، سه نفر باقی مونده به دلیل نامعلومی نفسی از روی راحتی کشیدن و به هم نگاه کردن.

جیمین اولین نفری بود که جلو رفت و دستش رو جلوی سوکجین دراز کرد.

_ سلام، جیمین پارک هستم، خوشبختم.

موقهوه‌ای به اینکه خودش رو به تهیونگ مثل کره‌ای‌ها معرفی کرده فکر کرد و تلاشش مبنی بر این بود که دیگه این‌بار درست صحبت کنه. و فامیلی‌ش رو‌ عین آمریکایی‌ها آخر بگه:

+ سلام، سوکجین کیم، خوشبختم.

و دست کوچیک و سفید مونقره‌ای رو خیلی نرم فشرد.

جونگمین به دست‌های هر دو دوستش نگاه کرد. تقریبا هم‌سایز و هم‌اندازه بودن و این جالب بنظر می‌رسید.

مین قدمی به سمت جوجه‌اش برداشت.

_ سفرت چطور بود جین؟

+ اگه اذیتای کوکی هیونگو فاکتور بگیریم، باید بگم عالی بود.

MR. X AND I || KOOKJINWhere stories live. Discover now