"رژ لب"

1.3K 299 193
                                    

دیدگاه: دانای کل

جونگمین درحالی که بند کفش‌های کتونیش رو ایستاده می‌بست داد زد:

_ جیــــن!! دیرمون شد عجله کن!!

درست می‌گفت.

اگه یک دقیقه‌ی دیگه پسرکِ موقهوه‌ای لفتش می‌داد هیچ تضمینی نبود جونگکوک براشون صبر کنه.

جونگکوکی که خشمگینانه توی پارکینگ داخل ماشینش نشسته بود و انتظار اومدنِ برادر و همخونه‌ی جدیدش رو می‌کشید.

مونارگیلی توی آینه به انعکاس تصویر خودش نگاه کرد و موهای کمی بلندش رو با دست حالت داد. چشم‌های کشیده‌اش رو کامل وارسی کرد تا از تمیز بودنشون مطمئن بشه.

با برگشتنش به عقب و قصدش برای یک فریاد دوباره، دونسنگ کوچکش مثل یک جوجه _که واقعا بود_ پشتش ظاهر شد.

سر تا پای بی‌نقص پسرکوچکتر رو با چشم از نظر گذروند و با حالتی نمایشی سوتی زد.

_ تو می‌خوای بری دانشگاه شوهر پیدا کنی؟

سوکجین با شنیدن این حرف از جانب هیونگِ مهربون و دلسوزش نگاه ناامیدانه‌ای به پسربزرگتر انداخت.

جونگمین حق نداشت این همه وقتی که جین برای آرایشِ ظاهرش صرف کرده بود رو بخاطر بقیه ببینه.

پسرکوچکتر فقط می‌خواست توی چشم اون خوب بنظر برسه.

موقهوه‌ای با قدم‌های سستی _که دلیلش نشنیدن هیچ تعریفی از جانب جونگمین بود_ مونارگیلی رو کنار زد و خودش مقابل آینه قرار گرفت.

با دست چند تار موی قهوه‌ای که روی پیشونی شیری رنگش افتاده بود رو کنار داد و سپس روی خط‌ریش‌هاش دست کشید.

وقتی از مرتب بودنِ موهای خرمایی روشنش _که زیباترین هارمونی دنیا رو با کهرباییِ چشم‌هاش می‌ساختند_ اطمینان حاصل کرد، به لبا‌س‌های اتو کشیده‌اش هم دستی کشید.

اگر جونگمین نمی‌خواست توجه‌ش رو به جین بده، پس موقهوه‌ای باید خودش دست به کار می‌شد.

دو تا دکمه‌ی اول پیراهن سفیدش که با خط‌های موازیِ آبی مزین شده بود رو باز گذاشت و به اینکه چقدر با جینِ آبی روشنش هماهنگ بنظر می‌رسید لبخند زد.

چک کردنِ کوله‌ی لی‌ش رو به زمان دیگه‌ای موکول کرد و برای آخرین بار لب‌های آغشته به رژش رو به هم مالید.

بنظر رنگ ملایم رژی که برای جلب توجهِ مین به کار برده بود کار خودش رو کرد، چون مونارگیلی شونه‌های پهن و ظریف دونسنگش رو گرفت و اون رو به سمت خودش چرخوند.

_ ببینم تو رو.

نگاه کاوشگر مین روی تک تک اجزای صورت پسرکوچکتر گردش کرد و در نهایت روی صورتی لب‌هاش ثابت شد.

MR. X AND I || KOOKJINWhere stories live. Discover now