جونگمین توی خونه نشسته بود و سرش رو بین دستهاش گرفته بود.
هر چند دقیقه یک بار موهای نارگیلیش رو میکشید و هوفی زیرلب میگفت.
تقریبا بیست و یک ساعت بود که سوکجین باهاش حرف نمیزد.
واقعا نمیدونست دلیل کارش چیه و این ناراحتش میکرد.
یه چیزی آزارش میداد.
دیروز مثل روال عادی نبود.
جین بعد از رسیدن به خونه مستقیما رفته بود روی تخت _زیرپتو_ و کوک ساعت سهی نصفه شب با فشردنهای مکرر زنگ خونه بقیه رو از حضورش مطلع کرده بود.
چرا اون دو نفر داشتن مشکوک میزدن؟
شمارهی برادرش رو گرفت و موبایل رو اسپیکر گذاشت. این هم جزو ویژگیهای خاصش بود که گوشی رو به گوشش نمیچسبوند. اعتقاد داشت اینطوری امواج مضر راحتتر داخل مغزش نفوذ میکنن و آیکیوش رو کاهش میدن. پس وقتی هندزفری در دسترس نبود یا مثل الان تنها بود روی بلندگو میزد.
صدای بم قل کوچیکتر داخل فضای خونه پیچید:
_ الو؟
+ کجایی جونگکوک؟
_ همون جایی که باید باشم.
این حرف معنیِ "توی پیستم" میداد.
+ کِی میای خونه؟ باید با هم حرف بزنیم.
_ نمیدونم کی تموم میشم.
+ تو خبر داری سوکجین چیکار شده؟
مین از شدت سردرگمی دست به دامنِ سوال پرسیدن از برادرش شده بود،
کسی که هیچوقت برای جین ارزشی قائل نمیشد._ ندارم.
+ من دیروز دانشگاه نبودم، کارگاهِ عملی داشتم، اما ته میگفت باهم رفتین بیرون.
مشخصا اطلاعات تهیونگ ناقص بودن.
_ از هم جدا شدیم. کار داشت تنهایی رفت.
میخواست بگه چرا اون بچه رو تو شهر به این بزرگی ول کردی، اگه گم میشد من چه گوهی میخوردم؟
+ چه کاری داشت؟
صدای کلافهی مومشکی توی سالن پیچید:
_ نمیدونم.
واضحا جونگکوک از جواب دادن طفره میرفت. شاید هم فقط نمیخواست اتفاقات دیروز رو به یاد بیاره.
+ خیلی خب، همش جواب سر بالا دادی، ولی اومدی خونه بستنی شکلاتی بگیری حتما.
صدای جیکی از اون طرف خط کاملا گیج بود:
_ چی بگیرم؟
+ بستنی شکلاتی.
جونگمین میتونست صدای پوزخند واضح برادرش رو بشنوه.
YOU ARE READING
MR. X AND I || KOOKJIN
Romance[من و آقای ایکس/𝙈𝙧 𝙓 𝘼𝙣𝙙 𝙄] 🥂 «همه چیز از اونجایی شروع شد که کیم سوکجین قل اشتباهی رو انتخاب کرد...» ➪ 𝐖𝐞𝐥𝐜𝐨𝐦𝐞 𝐓𝐨 𝐌𝐨𝐉𝐢𝐧𝐎𝐟𝐟𝐢𝐜𝐢𝐚𝐥 ᯽🍕 *کتابی که عاری از ژانر طنزه اما خوانندهها کمدی میدوننش.. 🥂️ ️کاپل: کوکجین / یونمین ...