"بانجی جامپینگ"

1.5K 283 187
                                    

جونگکوک روی تخت دراز کشیده بود و داشت به مانیتور سیستم پیشرفته‌ش نگاه می‌کرد؛ یا بهتر بود بگیم، سیستم داشت به اون نگاه می‌کرد.

بالاخره بعد از پنجاه دقیقه، پروسه‌ی شب‌بخیر گفتن سوکجین تموم شد و همستر لبخند زنان در اتاق رو باز کرد تا تشریفش رو بیاره.

سوکجین پاورچین پاورچین وارد اتاق شد و با لباس‌خوابِ آبی رنگِ گشاد و کیوتش به سمت پسر بزرگتر رفت.

+ مین‌مین هیونگمم رفت بخوابه.

درحالی که خودش رو روی شکم سفت و ورزیده‌ی جی‌کی مینداخت گفت و ناله‌ای بخاطر محکم بودنش کرد.

قبلاها..وقتی بچه بودن..همیشه موقعی که می‌خواست بخوابه خودش رو روی شکم جونگمین مینداخت و بعد با آرامش می‌خوابید. حتی اگه جونگمین خودش روی کاناپه خواب می‌بود، بدون اینکه بیدارش کنه می‌رفت و روش می‌خوابید. اما از اونجایی که از سن خیلی کمی دوقلوها رو اشتباه می‌گرفت، خیلی وقت‌ها خودش رو روی جونگکوک پرت کرده بود. که ظاهرا هیچوقت قرار نبود این ماجرا رو بفهمه تا موقعی که جونگمین اعتراف کرد هیچوقت روی اون کاناپه‌ی مخصوص نخوابیده.

جونگکوک با نیشخندی که گوشه‌ی لبش جا خوش کرده بود، نگاه پر تفریحی به پسر کوچکتر انداخت و از اینکه اون رو روی شکمش داشت لذت برد‌. فقط اگه سوکجین کمی پایین‌تر می‌رفت، اونوقت می‌تونست باسن باشکوهش رو روی دیکش احساس کنه. باسن باشکوهی که به تنهایی قابلیت راه انداختن یه دین جدا رو داشت. این حداقل کاری بود که سوکجین می‌تونست به عنوان معذرت خواهی انجام بده. عضو بیچاره و ناک اوت شده‌ش هنوز هم بخاطر چنگ زدن همستر آزرده بود.

سوکجین سرش رو روی سینه‌ی لخت جونگکوک گذاشته بود و از اینکه انگشت‌های جونگکوک لای موهاش می‌رقصیدن لذت می‌برد.

جونگکوک همیشه درنظرش یه پسر قدرتمند بود. حتی قوی‌تر از جونگمین.

خیلی خوب یادش بود که وقتی توی مدرسه بخاطر اینکه دارو مصرف می‌کرد اذیتش کردن، ناآگاهانه زد زیر گریه و بچه‌ها با لحن‌های زننده‌شون ازش خواستن که عین همیشه بره و مین‌مین هیونگش رو بیاره. که خب سوکجین پسر باهوشی بود و اونجا بهشون باج نداد. برای همین بجای جونگمین، جونگکوک رو برد و کوک هم همه‌شون‌ رو جر داد.

درحالی که مست نوازش‌های پر احساس جونگکوک بود، لپش رو از روی سینه‌ی سفت دوست‌پسرش برداشت و با چشم‌های درشت و شیشه‌ایش به پسر بزرگتر نگاه کرد.

+ من فردا صبح می‌خوام برم بیرون.

جونگکوک انگشت‌هاش رو از لای موهای ابریشمی‌ همستر بیرون کشید و سوالی به پسر کوچکتر نگاه کرد.

_ کجا؟

بلند شد و روی شکم عضلانی جونگکوک نشست.

درحالی که با انگشت‌ سیکس‌پک‌های جی‌کی رو می‌شمرد، با لحن آرومی زمزمه کرد:

MR. X AND I || KOOKJINWhere stories live. Discover now