Song: Infinitive by One Direction
***
[وفا نکردی و کردم، خطا ندیدی و دیدم
شکستی و نشکستم، بُریدی و نبریدم
اگر ز خلق ملامت، و گر ز کرده ندامت
کشیدم از تو کشیدم، شنیدم از تو شنیدم]
یک ماه از روزی که هری بهم خبر داده بود که قبول نشده میگذشت و من خیلی سعی کردم که صبر کنم تا ببینم بالاخره کی قراره بهم پیام بده ولی دیدم اون زمان انگار هرگز قرار نیست برسه، پس خودم دست به کار شدم.Lou:
سلام. حس کردم باید بعد از یک ماه حالت رو بپرسم، چون معمولا اگه خوب بودی باید تا الان بهم پیام میدادی. خوبی؟نسبتا زود جوابم رو داد!
Hazza:
سلام فقط من باید پیام میدادم؟ من منتظر تو بودم که ببینم تا کی قراره به این کار ادامه بدی! و آره خوبم. تو چی؟Lou:
سرد شدیم هری، نه؟Hazza:
چون من قبول نشدم اینو میگی آره خودم میدونم. باید میدونستم اینجوری میشه. از اولش هم مشخص بود که یه روز خسته میشی.Lou:
من خسته نشدم احمق. من اگه بخوام هم نمیتونم از تو و این حسی که بهت دارم خسته بشم. فقط دارم میگم سرد شدیم و این یه حقیقته. کجاست اون شبایی که تا صبحش باهم چت میکردیم و از ذوقش خوابمون نمیبرد؟Hazza:
خیلی از اون موقع گذشته و به نظرم اگه یکم بگردی میتونی دلیلش رو پیدا بکنی و اون هم اینه که ما بزرگ شدیم و مشغله هامون بیشتر شده، پس طبیعیه.Lou:
من واسه دو هفته بعد قراره بیام دانکستر. میای همو ببینیم؟Hazza:
نمیتونم از الان بگم. بعدا بهت خبر میدم.کمی مکث کردم و با تردید تایپ کردم.
Lou:
دلم برات تنگ شده.Hazza:
منم همینطور، لو. کاش میشد زودتر بیام لندن.Lou:
یک سال مونده.Hazza:
لویی ولی حتی اگه من لندن هم بیام، ما دیگه نمیتونیم اینجوری ادامه بدیم، تا کی میشه اینجوری ادامه داد؟ نمیتونیم کام اوت بکنیم هیچ وقت. تا ابد که نمیتونیم همه چیز رو از نزدیک ترین آدمامون پنهون کنیم؟Lou:
نزدیک ترین آدمامون دورترینن بهمون. از غریبه هم واسمون غریبهترن. بعدش هم، ما قراره ازشون دور باشیم و اصلا قرار نیست بفهمن. از اولش هم برنامه همین بود.
YOU ARE READING
Unhealed [L.S] by Rain (Completed)
Fanfiction'پرندهی قلب بیتابم تا ابد و یک روز زندانی در قفس حرفهای دیگران خواهد ماند. در انتظار آزادی لمس دستانت، درست مقابل چشمان این مردم خواهد پوسید. و آنها خاموش میمانند، خاکستر شدن این عشق پررنج را تماشا میکنند و از کنار آن به سادگی میگذرند؛ چرا که...