•°•°•[جونگکوک]•°•°•
•°•°•[جیمین]•°•°•
•°•°•[تهیونگ]•°•°•
•°•°•[بکهیون]•°•°•
•°•°•[یونگی]•°•°•
•°•°•[هوسوک]•°•°•
•°•°•[سوکجین]•°•°•
•°•°•[نامجون]•°•°•
•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°
بابت بد قولیم معذرت میخوام😄💐
⛔️《لطفا وقت بزارید و اینا رو بخونید مهمه》⛔️
یه نکته رو در مورد ژانر ها بگم ، انگست یه جوری بود که اگه مینوشتمش اضافی بود و نمینوشتمش هم جاش خالی بود 🤕📝
به هر حال ننوشتمش ولی از ژانر های دیگه میتونید بفهمید که فضا قراره چه جوری باشه
دوم اینکه بچه ها من فیکشن رو تمومش نکردم ولی تا یه جاهایی نوشتمش
و این فیکشن نسبت به دوتا فیکشن دیگه طولانی تره پس لطفا صبور باشید🤓☝🏻
سوم ،⚠️ ادبیات شخصیت ها یه خورده رک و صریحه⚠️
از الان متذکر شدم که بعدش یه عده گیر ندن چون قبلا برام پیش اومده در نظر داشته باشید که شخصیت ها خیالی هستن نه واقعی
توی بیوی بووک من فقط کاپل اصلی رو نوشتم ولی کاپل های دیگه هم هستن و یکیش ممکنه براتون یه خورده عجیب باشه ولی بسپریدش به روند داستان خودمم بهتون کمک میکنم دوسش داشته باشید😁
و در آخر خیلی خوشحال میشم بوک رو به دوستاتون معرفی کنید و اگه خوشتون اومد حتما ووت بدید
دوستتون دادم😍🤍🍀
YOU ARE READING
son of the DEVIL (فرزندان شیطان)
Vampireکوبش ماهیچه ای خیس در بند زندانی با میله هایی به رنگ سفید که تنگ و باز میشد و آهنگی از زندگی و بخاری از تازگی ساتع میکرد گوشت ، پوست ، گرما ، خون... اما چی شد که اون قلب منجمد شده دوباره شروع به تپیدن کرد چی اونطور دلش رو برده بود که حاظر بود هر با...