خودتی ، تو بلاخره اینجایی {17}

118 36 12
                                    

با کمی حلاجی کردن جمله جیمین لبخند بی جونِ متشکری زد شاید جونگکوک واقعا انتخاب متفاوتی کرده بود اون باید به برادرش ایمان میاورد سوییچ رو توی دستای جیمین گذاشت

–آدرس خونه توی مپ ماشین هست.

جیمین سری تکون داد و از جا بلند شد و به سمت در خروجی رفت

–جیمین...

جمین که در رو باز کرده بود متوقف شد

+ازت ممنونم...

جیمین کمی شرمنده بود و این رفتار یونگی باعث میشد بیشتر از خودش خجالت بکشه و فقط سری تکون داد و سریع از خونه بیرون رفت با صدای بسته شدن در تهمین که دیگه صبرش سر اومده بود سریع از اتاقش بیرون اومد تا ببینه کی خونه رو ترک کرده و وقتی جیمین رو از پنجره دید که به سرعت از خونه دور میشد حیرت زده شد

+اون کجا رفت.

–بهت تبریک میگم تو واقعا خوش شانسی که بهترین عضو خانوادت برات مونده.

تهمین با در موندگی آهی کشید نگران بود برادرش خودش رو به کشتن میداد اون نمیخواست به قول یونگی بهترین و تنها عضو خانواده اش رو از دست بده

+بهش چی گفتی؟ من نمیتونم به شما اعتماد کنم چطور میتونم این کار رو بکنم شما با یه اشاره میتونید ما رو بکشید همونطور که برادرت اینکار رو کرد هیچ کس هم هیچ کاری نمیتونه بکنه.

یونگی دستی به صورتش کشید و بعد دستاشو به کمرش زد

–میدونی اصلا نمیخوام بعد از موفقیتی که به دست آوردم اینطوری رفتار کنم اما شاید ندونی اگه برادر من اون شب اون دوتا لعنتی رو نمیکشت شما واقعا الان مرده بودید و الان تو نمیتونستی اینجا وایسی اینطوری باهام حرف بزنی شما...اصلا میدونی چندتا از اون موجودای عجیبی که اون شب دیدید دنبالتونن که بکشنتون...

+چی؟!.

یونگی خواست حرف بزنه اما با زنگ خوردن گوشیش دستشو بالا آورد و گوشیش رو در آورد با دیدن اسم هوسوک تماس رو جواب داد

–ببخشید اینو باید جواب بدم(گوشی رو گذاشت دم گوشش)الو عزیزم مشکلی پیش اومده.

+چطور پیش رفت ؟ الان اونجایی؟.

–یه جورایی موفق شدم جیمین احتمالا الان باید نزدیکای خونه باشه.

+وایسا ببینم ، چی گفتی؟!!!!...

–چی شده؟.

+جلوشو بگیر یونگی جونگکوک چند هفته ست خون نخورده من هنوز برنگشتم خونه که بهش خون بدم فکر نمیکردم اینطور جیمین رو راضی کنی که بلند شه بره پیش جونگکوک.

–لعنت بهش...من توی راهم سریع خودتو برسون.

گوشی رو قطع کرد و رو به تهمین برگشت که کمی از مکالمه ای کشیده بود نگران به نظر میرسید

son of the DEVIL (فرزندان شیطان)Where stories live. Discover now