لبخند فیکش رو جمع کرد و روشو برگردوند دستاشو توی جیبش برد وارد شدن توی اون قلعه براش خفه کننده و نفس گیر بود و علت قیافه عبوسش دیواره های سیاه و قدیمی قلعه بود که بهش دهن کجی میکردن احساس میکرد داره توی قفس راه میره و اینکه مجبور بود اینقدر مراعات این فضای مزخرف رو بکنه براش غیر قابل تحمل بود خاطرات گذشته اش با سایه آتش مشعل ها روی دیوار نقش میبستن و باهاش حرکت میکردن دوست داشت بی نظمی کنه و در مقابل احترامی که استادشون مدام بهشون گوشزد میکرد که نسبت به این مکان رعایت کنن سرکشی کنه با شروع وراجی های استادشون برعکس بقیه که با تمام وجودشون گوش میدادن و نگاه هاشون رو به اطراف می چرخوندن و هیچ نقطه ای رو از دست نمیدادن با انزجار گوشه لبش رو بالا داد امید وار بود نگاه منفورش یه جوری به چشمای استادش برسه تا فکر توضیح دادن در مورد سوراخ سمبه ها ی این قلعه ی کهنه رو از سرش بیرون بندازه اما نگاه خشمگین و آشفته اش میون چندین نگاه کنجکاو و مشتاق قطعا به چشم نمیومد استاد کالیز ایستاد تا مقدمات سخنرانیشو شروع کنه
+مطمعنم خیلی هاتون اینجا به فیلم هایی با ژانر ومپایر ها علاقه دارین اگه ندارین... من اینجام که شما رو بهش علاقه مند کنم و مطمعنم با شنیدن گوشه ای از تاریخ تاریک و ترسناک این قلعه دوستش خواهی داشت.
چشماشو تو حدقه چرخوند اونا فقط داشتن خودشون رو گول میزدن نگاهی به جیمین انداخت میدونست اونم کنجکاوه که بدونه زیپ لباسش رو باز کرده بود نور شعله های آتش نیمی از صورتش رو با روشنایی نارنجی رنگی تسخیر کرده بودن چشمای سبزش شفاف بودن و حتی دیوار های کریح این قلعه از توی چشمای اون زیبا تر به نظر میرسیدن جیمین با وجود این که درد داشت ، نگاهش سنگین و رنجور بود و حرفای شیرینی نمیزد اما برای جونگکوک وجود آرامش بخشی داشت
+بیاید از کلمه ی ومپایر یا...ویمپیر شروع کنیم ویم به معنای دندان و پیر به معنای نوشیدن...کسی که با دندان مینوشد.
یکی از دانشجو ها دستاشو بالا برد
+اونا دقیقا چی میخورن استاد.
قبل از اینکه اقای کالیز جوابی بده صدای یکی از دانشجو ها از جایی نامشخص بلند شد و باعث شد بقیه به سوالی که پرسیده شده بود بخندن
+البته که خون احمق ، چندتا فیلم ببین.
استاد کالیز خندید و سرشو تکون داد و تصمیم گرفت از همین سوالی که پرسیده شده توضیحاتش رو شروع کنه
+البته بخوایم نگاهی دقیق تر و واقع بینانه تر داشته باشیم اینطور نیست ما داریم در مورد واقعیت حرف میزنیم بچه ها نه افسانه پس بهتر به چیزی که توی فیلمای هالیوود دیدید اعتماد نکنید.
+از معنای اسمشون هم معلومه...انتظار دارید چی بخورن غیر از خون؟.
+غذای انسان.
YOU ARE READING
son of the DEVIL (فرزندان شیطان)
Vampireکوبش ماهیچه ای خیس در بند زندانی با میله هایی به رنگ سفید که تنگ و باز میشد و آهنگی از زندگی و بخاری از تازگی ساتع میکرد گوشت ، پوست ، گرما ، خون... اما چی شد که اون قلب منجمد شده دوباره شروع به تپیدن کرد چی اونطور دلش رو برده بود که حاظر بود هر با...