گره کور سر نوشت{27}

67 13 7
                                    

نگاهی به اطرافش کرد تا اتاق جدیدش یکم بیشتر براش عادی بشه و بهش عادت کنه این چند روز رو همه درگیر جا به جایی بودن و هیچ کدوم حتی تهمین نتونستن یه شب رو درست توی تخت خودشون بخوابن از دردسرای جدید خبری نبود اما همه داشتن براش آماده میشدن بلاخره برگشته بود پیش تهمین اما خونشون رو کامل عوض کردن چون خونه قبلیشون یه بار شناسایی شده بود و موندن توش ریسک داشت دل کندن از اون خونه بیشتر از همه برای تهمین سخت بود اما حفظ جون و زندگیشون خیلی راحت اونو متقاعد کرد تا سریع تر وسایل ضروری رو بردارن و توی خونه ی جدیدشون برن خونه توسط گرگینه ها رایحه گذاری شده بود و اینو مدیون تهیونگ و برادرش بودن سرشو پایین انداخت و از نگاه کردن به در و دیوار اتاق دل کند چون بهرحال به زودی از این خونه هم میرفتن شاید حتی برای همیشه فنیکس رو ترک میکردن همه منتظر بودن تا یونگی و هوسوک چه تصمیمی میگیرن سوکجین و نامجون ناچاراً برای موندن و بخاطر بردار کوچیک ترشون هر چند که خودش اصرار داشت نیازی نیست مجبور شدن پکشون رو موقتاً واگزار کنن خودش رو روی تخت انداخت و آهی کشید  جیمین نمیدونست تو دل بقیه چی میگذره اما اون نمیتونست منکر استرسی که توی دلش داشت بشه این مدت رو مشغول بود و کمتر به این حس نا خوشایند درونش می پراخت اما حالا اون مونده بود و این استرس کذایی که نمیدونست باهاش چیکار کنه صدای زنگ گوشیش توجهش رو جلب کرد گوشیش رو برداشت و نگاهی به اسم روی صفحه کرد جونگین!!!! تنها چیزی که از زندگی عادی گذشته اش براش مونده بود... خوشحال بود که حداقل اون باهاش وارد این مرحله از زندگیش نشده بود کمی برای جواب دادن تردید داشت اما در نهایت دلتنگیش بهش اجازه ی تردید بیشتر رو نداد تو جاش نشست و تماس رو جواب داد ، گوشی رو روی گوشش گذاشت صدای بلند و پر انرژی جونگین توی گوشش پیچید در حالی که داشت درمورد اتفاقی که همیشه انتظارش رو میکشید براش میگفت

+لیدیز  اند جنتلمن این شما و این بوکسور حرفه ای سبک وزن ، قهرمان جوان کیییمممم جوننننگییینننن هوووووووو...

باهر کلمه ی جونگین که این طور با ذوق و خوشحالی توی گوشش میپیچید بغضش بزرگ تر و ظرفیت چشماش برای نگه داشتن دونه های اشکش کمتر میشد اما همچنان نمیتونست جلوی لبخند لرزونی که در حال شکل گرفتن بود رو بگیره

+و کیم جونگین حریفش رو با یک حرکت ناگهان اوت میکنه واااووو بینندگان عزیز شما همچنان شاهد این هستید که هواداران دارن برای قهرمان مورد علاقه اشون هورااا میکشن صدای تشویقا واقعا کر کنندست کیم جونگین کیم جونگین کیم جونگیییننن.

خنیدید اما همزمان اولین دونه ی اشکش پایین چکید به شدت دلش میخواست الان کنار دوستش میبود و بغلش میکرد هیچ وقت حتی تصورشم نمیکرد که دلش برای اون تکه ی خاکستریِ زندگیش تنگ بشه

–تو...

+آره آره درسته من به اردوی مسابقات المپیک بوکس دعوت شدم...خب چی میگی پارک جیمین زبونت بند اومده نه؟.

son of the DEVIL (فرزندان شیطان)Where stories live. Discover now