Part18(you are still kid tae!)

295 33 0
                                    

جونگ‌کوک با کلیدی که جین بهش داده بود در رو باز کردو همراه تهیونگ داخل رفت و بعد از بستن در باهم سمت خانه اصلی رفتن.
تهیونگ جونگ‌کوک رو به دری که هنوز باز نشده بود کوبیدو قد بلند کردو گردنشو پایین کشید.
با عجله و تشنگی لباشو کوبید روی لبای جونگ‌کوک و دست جونگ‌کوک رو گرفت و وارد شلوارش کرد.
جونگ‌کوک متعجب شده بود اما مجبور شد برای لذت دادن به تهیونگ لمسش کنه.
تهیونگ ناله هایی میزد که تو دهن کوک خفه میشد و این جونگ‌کوک رو تشنه ی تن اون پسر بچه میکرد.
جونگ‌کوک دستشو که از پریکام ته کمی خیس بود بیرون کشیدو از لباش جدا شد و باهم وارد اتاق شدن.
تهیونگ تلو خوران اومد راهشو ادامه بده که جونگ‌کوک کلاه هودیش رو کشید و این حرکتش باعث بهم خوردن تعادل تهیونگ شد و از پشت محکم خورد به جونگ‌کوک.
جونگ‌کوک تهیونگ رو به در تکیه دادو روی پنجه های پاش نشست و کفش هاشو دراورد و با دوتا دمپایی عوض کرد.
بلند شد که تهیونگ با بی‌تابی برای حشری کردن پسر شانزده ساله دستشو توی شلوارش کردو عضو کوک رو لمس کرد.
جونگ‌کوک ناله ی بمی زد و دست چپشو به دیوار سمت چپش تکیه داد تا نیافته.
تهیونگ دستشو بیرون کشیدو زیپ و دکمه‌ش رو باز کردو روی زانو هاش نشست و شروع کرد از روی باکسر مالیدن عضو بیدار پسر قد بلند.
جونگ‌کوک لبشو گزیدو موهای تهیونگ رو نوازش کرد.
تهیونگ کامل شلوار جونگ‌کوک رو پایین کشید و بعد شروع کرد از روی باکسر لیسیدن و خیس کردن عضو جونگ کوک.
جونگ‌کوک اومد بگه نکن ولی صداش بریده شد وقتی تهیونگ شروع کرد بالز هاشو لیسیدن.
جونگ‌کوک پاهاش لرزید ولی خودشو عقب کشید.

"ددی!"

تهیونگ با ناراحتی گفت ولی جونگ کوک گفت:

"نه..نمیتونم تاتا...تو مستی علاوه بر اون هنوز سنت سن خوبی نیست."

تهیونگ بلند شدو گفت:

"خب باشم کوکی!"

"نمیشه ته...نمیتونم..."

جونگ‌کوک کلافه گفت و نفس نفس زد.
تهیونگ بی توجه به جونگ‌کوک با عصبانیت تلو خوران به سمت مبل رفتو خودشو روش پرت کرد.
جونگ‌کوک بعد درست کردن شلوارش لنگون به سمت آشپزخانه رفتو وقتی بهش رسید وارد شد و بعد از اون از داخل خشک کن یه لیوان برداشتو داخلشو با آب یخ پر کرد.
به سمت هال برگشتو قدمای بلندی برداشت تا بهتر شه و علاوه بر اون زود تر به تهیونگ برسه.
کنار تهیونگ نشست و لیوان آب رو جلوش گرفت،تهیونگ فقط تک نگاهی بهش کردو بعد گفت پوکر فیس روشو برگردوند و گفت:

"ولم کن...نمیخورم."

جونگ‌کوک توضیح داد:

"عزیزم...این آب خنک به پریدن مستیت کمک میکنه...یکم از..."

اما با ریخته شدن آب روی کل هیکل خودش جمله‌ش ناکامل موند.

"رابطه منو تو همینجا که نه از چهار دقیقه پیش تموم شد پس ولم کن لعنتی اَه."
و بلند شدو تلو خوران به سمت دری که دعا میکرد دستشویی باشه رفت.
توی راه سرش گیج رفتو افتاد اما سریع بلند شد تا جونگ‌کوک کمکش نکنه.
درو باز کرد و با دیدن این که دستشویی عه لبخند کم رنگی زدو داخل رفتو درو بست.
______
شاید فکر کنین قیامت شده که ۳ پارت آپ کردم ولی خیر قراره مدت طولانی ای نباشم چون امتحانام داره شروع میشه و این نمرات برام مهمه پس نگران نباشید سه هفته دیگه با قدرت بیشتر پیشتونم.

Unholy Love.♡kookv♡Where stories live. Discover now