Chapter 19

173 38 0
                                    

"بکهیون گفتم تمومش کن."

دوباره گفت تا جلوشو بگیره اما انگار پسر کوچیکتر دوست نداشت به حرفش توجهی کنه و کارشو ادامه میداد. عضو خصوصیشو فشار میداد و نفس های گرمش که به پشت گردنش میخورد باعث میشد تنش مور مور بشه. نفسشو با صدا بیرون داد و ایندفعه دستشو با قدرت بیشتری از شلوارش بیرون کشید، از روی تخت بلند شد و عصبانی بهش نگاه کرد.

"تو چه مرگت شده بکهیون؟" اگر لرزش کم صداش رو فاکتور میگرفت خودش هم از لحن تندش ترسیده بود.

اتاق تو سکوت فرو رفت. انگشت های بکهیون مشغول بازی با ملافه ی روی تخت شد و کمی بعد پوزخند صدا داری زد.

"آدمای زیادی هستن که بخاطر داشتن من هزینه میکنن اما من خودمو به زور به یکی دیگه تحمیل میکنم."

" اینطور نیست که تورو نخوام احمق، ولی انگار متوجه نیستی هنوز حالت خوب نیست-"

"برام مهم نیست." بکهیون با فریاد بین حرفش پرید، هنوز نگاهش نمیکرد.

به چشم چانیول شبیه پسر بچه ی تخسی که به خواسته اش نرسیده شده بود.

"داری حواسمو پرت میکنی لعنتی فکر کردی من احمقم؟"

با سکوت بکهیون چشماشو روهم فشار داد، حتی حرفشو انکار نمیکرد. چندبار نفس عمیق کشید اما عصبانیتش بیشتر و بیشتر میشد.

"اگه الان مثل یه احمق جلوت واستادم فقط بخاطر اینه که نمیخوام نفر بعدی ای که بهت آسیب میزنه من باشم اما فقط خدا میدونه که چقدر دلم میخواد الان اینکارو کنم بکهیون."

بکهیون حالشو میفهمید و نمیتونست سرزنشش کنه: "اینکه یه چیزایی رو بهت نمیگم بخاطر این نیست که میترسم، بخاطر این نیست که میخوام مخفیش کنم تو به هرحال میفهمیش. فقط وقت میخوام."

چانیول بی حرف نگاهش کرد، چطور باید بهش میفهموند کار از وقت دادن گذشته. انگار دوباره باید خودش دست بکار میشد و دنبال علامت سوال هاش میگشت.

"دیگه لازم نیس حواسمو پرت کنی، نیازی به ادامه بحث نمیبینم."

"ولی من الان به تو نیاز دارم." نگاه بکهیون بلاخره بالا اومد و به چشم های چانیول زل زد.

چانیول باید با اون تیله های لعنتی چیکار میکرد.

"بهت که گفتم نمیخوام آسیب ببینی."

پسر کوچیکتر حتی یک درصد هم به حرف های اون مرد شک نداشت، میدونست تنها کسی که هیچوقت بهش آسیب نمیزنه همین آدمیه که جلوش واستاده. بلند شد و سمتش رفت‌.

"میدونم بدنم کبود شده، کلی آدم لمسم کردن." بکهیون دست چانیول رو گرفت و سمت تخت کشوند: "اما فقط لمس های توئه که بهم حس امنیت میدن چون میدونم تو بهم آسیب نمیزنی. تنها راهی که میتونی باهاش بهم آسیب بزنی اینه که لمس هاتو ازم بگیری."

Black AngelWhere stories live. Discover now