Chapter 18

160 42 0
                                    

"چه خبر شده؟" جانسون جلوی در ورودی شرکت ماشین رو نگه داشت.

جمعیتی که جلوی شرکت بودن از فاصله ی دور هم قابل تشخیص بود. چانیول با دیدنش اخمی کرد و بلافاصله پیاده شد. نمیدونست اون وقت صبح داشتن جلوی شرکتش چه غلطی میکردن. ضربه ای به سقف ماشین زد تا جانسون ماشین رو به داخل پارکینگ ببره و خودش با قدم های بلند سمت شلوغی رفت. جلوتر که رفت متوجه شد نگهبان ها سعی میکردن جلوی ورود کسی رو بگیرن.

"میگم ولم کنین. من رئیس اینجارو میشناسم اون یه امانتی پیش خودش داره، ولم کنین."

"اینجا چه خبره؟" صدای فریاد چانیول باعث شد نگهبان ها خیلی زود اون مردو ول کنن، جلوش ایستادن و احترام گذاشتن.

"رئیس صبحتون بخیر."

"دارین چه غلطی میکنین؟"

چانیول به پسری که پشت بهش ایستاده بود و گرد و خاک لباسش رو پاک میکرد نگاه کرد. قبل از اینکه نگهبان جوابی بده پسر برگشت و چانیول خیلی زود شناختش.

"شماره 14؟"

"هی چانیول." پسر با دیدن چانیول با خوشحالی صداش زد، نزدیکش شد و یک نفس شروع به حرف زدن کرد.

"بکهیون چطوره؟ حالش خوبه؟ بهتر شده؟ استراحت میکنه؟ نگرانش بودم الان کجاست؟ جاش امنه ..."

چانیول کلافه دستشو بالا برد تا جلوی رگبار سوال های اون پسرو بگیره.

"همه چیز خوبه." با یه جمله جواب همه ی سوالاشو داد و نگاه جدی به سرتا پاش انداخت: "ولی تو اینجا چیکار میکنی؟ اینکارا برای چیه؟"

پسر حرفی نزد و بجاش کاغذی که تو دستش مچاله کرده بود رو بهش داد.

چانیول با دو‌ انگشتش کاغذ رو بالا گرفت و با چندشی بهش نگاه کرد.

"این چه کوفتیه؟"

"یه یادداشته. همون آدمایی که به بکهیون تجاوز کردن، دیشب برگشتن ولی با یه آدم جدید. اون یکیم مثل بقیشون آسیایی بود ولی به نظرم خیلی شبیه بکهیون بود. وقتی فهمیدن بکهیون نیست اون جدیده که انگار سردسته اشونم بود یه چیزی روی کاغذ نوشت. گفت این باید به دست بکهیون برسه و حتما باید بخونتش."

چانیول دوباره نگاهی به کاغذی که حتی تمایلی به لمسش هم نداشت انداخت.

"توش چی نوشته؟"

شونه های پسر با نا امیدی افتادن و با ناراحتی جواب داد."نمیدونم انگار کره ای نوشته. یه چیزی شبیه نماد هم هست."

"نماد؟" چانیول فکرش رو برای دور ریختن اون شی چندش آور کنار زد و سریع کاغذ رو باز کرد، خیلی نگذشت که با دیدن نماد دندوناش از عصبانیت روهم چفت شد.

درست مثل همون چیزی که شماره 14 گفته بود یه متن کره ای بود به همراه یه نماد، نمادی که درست شبیه تتوی زیر چشم بکهیون بود. نمیتونست متنی که نوشته بودن رو متوجه بشه چون لعنت بهش کره ای بود، هیچوقت برای یاد گرفتن اون زبون تلاش نکرده بود چون بهش نیازی نداشت اما به هرحال، اون نماد نشون میداد این نوشته از سمت چه کسایی بود.

Black AngelWhere stories live. Discover now