Chapter 28

140 32 0
                                    

چانیول دستشو عقب کشید و خیره به چشم های بکهیون جلوش بی حرف ایستاد. انگار با خودش در حال جنگ بود، با چانیول گذشته میجنگید.

بکهیون به دست هاش نگاه کرد، مثل همیشه اونارو مشت کرده بود اما نفهمید چیشد، چند ثانیه بعد چانیول اونو روی تخت انداخته بود.

"از اینکه منو اینطوری میبینی لذت میبری نه بیون بکهیون؟"

روی بکهیون خیمه زد و دستش رو بالا گرفت و بوسه ای روی انگشت هاش زد.

"لمسش کردی؟"

بکهیون تلاش میکرد تا نشون نده چقدر از کاری که اون پسر در حال انجامش بود لذت میبرد. بی حرف به چانیول که دست هاشو نگه داشته بود نگاه کرد و سرش رو به دوطرف تکون داد.

دست بکهیون رو رها کرد و کنار تخت ایستاد. همونطور که به چشم های بکهیون خیره بود دکمه ی شلوارش رو باز کرد و از تنش بیرون آورد. حسی که یهویی به بکهیون منتقل شد باعث شد نفسش رو با صدا بیرون بده.

هر رابطه ای که تا الان داشتن تحت کنترل بکهیون بود و دیدن اینکه چانیول میخواست کنترل کننده باشه تحریکش میکرد.

"شرط میبندم هیچکس به اندازه ی من برات بزرگ نیست." چانیول با پوزخندی که روی لبش داشت باکسرش رو در آورد و عضوی که بکهیون حس میکرد از حالا عاشقش شده رو به نمایش گذاشت.

"فاک دلم براش تنگ شده بود." بکهیون با صدای ضعیفی گفت و باعث شد چانیول بار دیگه بهش پوزخند بزنه. از آخرین لمسای این مدلیشون خیلی میگذشت.

"چرا دلتنگیتو بهش نشون نمیدی؟"

"نمیتونی دیگه صبر کنی رئیس پارک. هوم؟"

"فکر میکنی تقصیر کی باشه؟"

بکهیون تکخند صدا داری زد. البته که خودش این دیو رو خلق کرده بود.

چانیول عضوش رو نزدیک صورتش گرفت."حرفای اضافی کافیه. بهتره خوب با دهن خوشگلت اینو برای ددی خیس کنی."

بکهیون حتی هنوز درست لمسش نکرده بود اما شنیدن همین جلمه باعث سخت شدن دیکش شد. لبش رو لیسید و سرش رو بالا گرفت و به چشم های چانیول نگاه کرد.

"نگران نباش میدونم چطور خوش فرمش کنم به هرحال خودمم وقتی بزرگ و سفت باشه دوستش دارم."

چانیول فاکی زیر لب گفت و بدون اخطار عضوش رو داخل دهن بکهیون فرو کرد.

بکهیون جا خورد اما خیلی زود کاری که چانیول دوست داشت رو انجام داد. زبونشو رو طول عضوش کشید و همشو تو دهنش فرو برد. دوباره بیرون بردش و مک عمیقی به سرش زد و یکبار دیگه تو دهنش فرو برد. وقتی دست چانیول به موهاش چنگ زد ناله ی خفه ای کرد چون اینکارو دوست داشت.

چانیول ضربه های آرومی داخل حفره ی مرطوبش میزد و بکهیون مطمئن میشد بدون برخورد دندون هاش با عضو پسر بهش لذت بده. نمیتونست جلوی خودش رو بگیره به شدت تحریک شده بود و نیاز داشت خودش رو لمس کنه. صدای ناله های بم چانیول حالش رو خراب میکرد، دیوونه ی اون صدا بود. دستش رو سمت عضو خودش برد اما قبل از اینکه بتونه لمسش کنه چانیول مچ دستش رو گرفت.

Black AngelWaar verhalen tot leven komen. Ontdek het nu