Chapter 43~44

144 31 1
                                    

"رئیس پارک!" رئیس کیم همونطور که وارد دفتر کار چانیول میشد صداش کرد، الیزابت هم پشت سرش وارد شد.

"شنیدم کلی راز ازم مخفی کرده بودی رئیس کیم!" چانیول به صندلی جلوی میزش اشاره کرد و اونارو به نشستن دعوت کرد.

چن و مت جلوی در ایستادن و بکهیون کنار چانیول. شخصا هیچوقت فکرشو نمیکرد این جمع باهم تو یه اتاق جمع بشن، حداقل نه به این زودی‌.

"خیلی وقت بود تو این عمارت نیومده بودم، زیادی شلوغ پلوغ شده."

چانیول نیشخندی زد:"دارم‌ چیزی که لایقشونه رو بهشون میدم."

"چیکار کردی چانیول؟" الیزابت همونطور که روی صندلیش میشست با نگرانی پرسید.

چانیول میخواست مثل کاری که همیشه میکرد نادیده اش بگیره اما الان وقت مناسبی برای اینکار نبود. آهی کشید و برخلاف میلش بهش نگاه کرد.

"کاری که باید خیلی وقت پیش میکردم."

با حرفش الیزابت و کیم‌ نگاهی بهم انداختن، انگار متوجه شدن که چانیول همه چیزو فهمیده.

"پس دیگه قرار نیست جونگسورو اینجا ببینم." الیزابت گفت و حرفش برای افراد دیگه ی داخل اتاق عجیب و شوکه کننده بود، انگار الیزابت زودتر از همه خبر داشت.

"شما چطور فهمیدین؟"

"بعد از اینکه افراد برادرم به عمارت حمله کردن‌ همه چیز عوض شد، فهمیدیم تمام مدت تو زیر زمین همینجا شکنجه میشده و افرادش میخواستن نجاتش بدن. جونگسو افرادشو مجبور کرده بود بخاطر نجات جون برادرم بهش کمک کنن."

"برادرت تمام مدت همینجا بود؟ مقصر اون نبوده؟"

بکهیون در جواب کیم سرشو تکون داد:"اومده بود تا دنبال شما بگرده که بعدش منو پیدا کنه اما جونگسو زودتر پیداش کرد، هرچند نمیدونم‌ چطوری."

"انتظار دیگه ای از جونگسو نداشتم."

با حرف الیزابت نگاه عصبانی چانیول سمتش چرخید، اینبار سکوت نکرد:"پس تو درباره ی این کوفتی میدونستی؟"

الیزابت به پسرش نگاه کرد و برای اولین بار تو نگاهش عذرخواهی رو نشون داد.

"گفتنش عواقب داشت."

چانیول تکخند صدا داری زد: "عواقب؟ بخاطر همین دلیل پدرمم کشتی؟"

چن و مت با شنیدن حرفی که از دهن چانیول بیرون اومده بود هین بلندی کشیدن، به هرحال اونا از چیزی خبر نداشتن.

"چی؟ مادام الیزابت..." مت حتی نمیتونست جمله اش رو کامل کنه.

الیزابت نفس عمیقی کشید و سرشو تکون داد:" درسته، من با دستای خودم هیون وو رو کشتم، تا همین الانم اون روز و اون لحظه برام مدام تکرار میشه. من به اینکه عشق زندگیم رو کشتم افتخار نمیکنم اما اون یه قربانی بود، اگه بازم نیاز به انتخاب باشه بخاطر نجات خانواده ام انجامش میدم."

Black AngelWhere stories live. Discover now