02

25.3K 2.9K 1.2K
                                    

چشماش با ديدن پوزخند جذاب اون پسر لرز كوچيكي كرد.

حتي فراموش كرده بود كه چجوري بايد غذاي تو دهنشو قورت بده.

انتظار ديدن هركسيو تو اون شرايط داشت غير از اون .

فقط با دهني كه از تعجب نزديك بود رو زمين كشيده بشه به حركاتش چشم دوخت كه چجوري كوله پشتيو رو ميز انداخت و بعد موبايلو كنار ظرف سس ، دقيقا جلوش قرار داد و بعد كنارش رو صندلي نشستو دستشو از رو شونش رد كرد و جونگكوكو كمي به خودش نزديك تر كرد.

با استرس آب دهنشو قورت داد و تو ديكشنري لغاتش دنبال يه كلمه مناسب براي ماست مالي كردن حرفاش گشت اما ذهنش خالي بود.



نگاهي كه از توش كلمه "خواهش ميكنم كمكم كن" موج ميزدو به جيمين داد.

وضيعت جيمين بدتر از خودش بود ، با دهن باز خيره بهشون نگاه ميكرد و فقط تو دلش آرزو ميكرد شوگا اينجا نباشه.

"آمممم...نميدونستم..گوشيم پيش توعه.."

بلخره بعد از اينكه فهميد هيچ آبي از جيمين گرم نميشه تونست يه جمله مناسب پيدا كنه!

به هر حال خودش هم از اين قضيه خبر داشت كه از چه جمله ضايعي براي پيچوندن بحث استفاده كرده بود، اما تو اون لحظه كوچيك ترين اهميتي به اين قضيه نميداد.

وي پوزخندي زد و متوجه لرزش بدن كوچيك جونگكوكي كه بغلش كرده بود شده بود و در واقع داشت از اين ترسش لذت ميبرد.

"تو يخورده كثيف شدي .. بزار كمكت كنم.."

و بعد سرشو سمت صورت جونگكوك كه پر از علامت سوال بود كج كرد ، بعد از زبون زدن سس كچابي كه گوشه لبش مونده بود و حركت دادن زبونش از رو عمد رو لب پايين پسرك ، سرشو سمت ساندويچي كه تو دستاش جا خشك كرده بودن كج كردو يه گاز خيلي بزرگ ازش زد.

جوري كه حتي نزديك بود دستاي جونگكوك هم همراه با نون كنده بشه.

چشماش از اين حركت وي گرد شده بودن و بدونه اينكه خودش متوجه شده باشه براي يه مدت خيلي طولاني به حركاتش چشم دوخته بود و حتي جوييدن اون ساندويچ كوفتيِ لعنتي توسط وي براش خيلي سكسي و جذاب بود.

"درواقع..سُسِش خوشمزه تر از خود ساندويچه بود.."

با پوزخند گفت وقتي لقمه اش رو قورت داد و بعد به صورت جونگكوك كه هنوزم با تعجب نگاهش ميكرد خيره شد.

جيمين دماغشو چين داد و زير لب چندشي نثار قيافه خندون وي كرد.

جونگكوك تك سرفه ايي كرد.

HEAVEN (+18)Where stories live. Discover now