23

23.1K 2K 826
                                    









اين قسمت خيلي اسمات داره ، با ريسك خودتون بخونينش!

بدنش با حمله مَردش رو خوش خواب نرم تختش افتاد و صداي خنده كوچيك اون پسر همه فضاي اتاق رو پر كرد.

بوسه هاي ريز و پشت سر هميو از جايي زير گلوش آغاز كردوانقدر پايين رفت تا به ترقوه اش رسيد.

خنده هاي شيرين پسر تو بغلشو با جون دل گوش داد و از ديدن و شنيدن صداي لبخند بي مانندش سير نميشد.

پوست ترقوه اش رو با شيطنت بين دندوناش گرفت و محكم مكيد كه باعث شد ناله پسر كوچيك تر بلند بشه.

"دلم برات تنگ شده بود.."

جايي نزديك لبهاش زمزمه كردو بعد از گاز ريزي كه از لب پايين پسرش گرفت ، سخت مشغول بوسيدنش شد.

با خنده مشغول جواب دادن به بوسه هاي تهيونگ شد و وقتي داغي زبون سركش اون پسرو تو دهنش حس كرد ، ناله اش بلند تر شدو پيچي به كمرش داد.

پاهاشو براي راحت تر جا گرفتن تهيونگ از هم ديگه باز كرد و با حس كردن دستهاي اون كه اطراف پهلوش حركت ميكرد ، خودشو كمي بالا تر كشيد تا بيشتر و عميق تر ببوست.

"همممم..ددي.."

نفس پسر بزرگتر با شنيدن اون كلمه بريد و تپش قلبش شدت گرفت.

"جونگكوك تو ديوونم ميكني..اخرش ديوونم ميكني.."

خط فكشو بوسيد و دوباره به لب هاش برگشت.

بوسه آرومي به سطح لبهاش كه خيس از بزاقش شده بود زد.

سرشو عقب برد و پسر كوچيك ترو براي ادامه بوسه مشتاق كرد.

وقتي جونگكوك سعي كرد خودشو بالا بكشه تا بوسه رو ادامه بده ، ابروهاشو بالا انداخت و با بيرحمي سرشو عقب برد.

پوزخند زد و بعد از كشيدن نوك بينيش رو بيني جونگكوك آروم زمزمه كرد.

"دوباره صدام كن.."

جونگكوك خنديد و لب پايينشو با شيطنت گاز گرفت.

"اول بوسم كن.."

تهيونگ ابرويي بالا انداخت و با تعجب از بيش از اندازه شيطنت پسرش خنديد.

"تو داري اينو ميگي؟ چه بلايي سر پسر خجالتي من اومده؟"

جونگكوك دستاشو بالا برد و دور گردن مرد رو يه روش حلقه كرد ، اروم سرشو پايين اوردو لبهاشو به لبهاي خودش چسبوند.

HEAVEN (+18)Where stories live. Discover now