27

17.5K 1.8K 402
                                    









با اخم بزرگي كه رو صورتش نشسته بود ، به خنده هاي عذاب اور يونمين نگاه ميكرد.

مجبور بود زيپ شلوارشو باز بزاره و تيشرتشو روش بكشونه تا برجستگي پايين تنه اش معلوم نباشه و زياد اذيتش نكنه ، هرچند تا همين الانم ديوونش كرده بود.

از طرفي ، جونگكوكي كه با اخم رو به روش نشسته بود و پاهاشو كي باز كرده بود ، اصلا كمكش نميكرد.

جوري كه تيشرت مردونه و گشاد تهيونگ از سرشونش كنار رفته بود و ترقوه هاشو نشون ميداد.

يا جوري كه اون شلوارك سياه تهيونگ كه براش گشاد بود و فقط تا بالاي زانوشو ميپوشوند و پاهاي سفيد و كم موشو به نمايش ميزاشت، باعث ميشد تهيونگ هرلحظه از كوره در بره و بخواد همونجا جلوي اون دوتا مزاحم كه لحظات سكس شيرينشونو نابود كرده بودن سخت به فاكش بده.

"شما چرا اينجورين؟"

جيمين پرسيد و به قيافه زوج اخمالو نگاه كرد.

"دعوا كردين؟"

جيمين پرسيد و تهيونگ با عصبانيت تيشرتشو بيشتر رو برامدگيش كشيد و بعد با لبش بازي كرد.

"كي ميرين؟"

تهيونگ پرسيد.

لحنش سرد و ازاردهنده بود و باعث شد جيمين كمي تعجب كنه ولي يونگي بي هيچ عكس العملي به خوردن چيپسش ادامه داد و جونگكوك فقط به اون مكالمه خسته كننده و عذاب اور گوش ميداد.

"خوابيدن ميمونيم داداش.."

وقتي صداي نفس عميق رفيقش رو شنيد ، پوزخندي زدو مشغول صحبت با دوست پسرش شد.

چقد خوب بود كه اينجوري اذيتش ميكرد.

هواي اطراف براي تهيونگ بيش از اندازه گرم بود.

صدايي نميشنيد جز نفس هاي عميقش و قلبي كه تو گوشاش ميزد.

نگاهي به جونگكوك كه معذب و ساكت نشسته بود انداخت و پوفي كشيد.

ميتونست الان به فاكش بده و كلي لذت ببره ولي اينجا نشسته بود چون دوستاي لعنتيش مزاحم خلوتشون شده بودن.

زبونشو عصبي رو دندوناي صدفي جلوييش كشيد و سمت حموم رفت.

بايد از دستش خلاص ميشد وگرنه عقلشو از دست ميداد.

برقو روشن كردو بلافاصله كمربند شلوارشو در اورد.

شورتشو پايين كشيد و خيلي سريع عضوشو بين انگشتاش جا داد و مشغول به حركت دادن دستاش با يه ريتم معمولي شد.

HEAVEN (+18)Unde poveștirile trăiesc. Descoperă acum