34

14K 1.6K 412
                                    


لبهاشو به حالت سكسي ايي گاز گرفت و بعد حلقه دستاشو دور عضو جيمين ، محكم تر كرد.

"امشب تورو كاملا مال خودم ميكنم پارك جيمين شي و حتي نميخوام كوچيكترين مخالفتي بشنوم.."

جيمين با شجاعت گردنشو به عقب خم كرد و فضايي كه يونگي براي بوسيدن پوست نرمو سفيدش نياز داشتو با كمال ميل بهش داد.

"فهميدي چي ميگم ، بيبي بوي؟"

يونگي با صداي كلفت و دو رگه ايي گفت.

جيمين بي مخالفت سري تكون داد و براي اينكه جلوي صداي ناله اش رو بگيره ، لبهاي بزرگو گوشتيش رو بين دندوناي تيزش گرفت.

"پسر خوب.."

بوسه ايي به نقطه نبض دار گردن پسرش زد و بعد انگشتهاي كشيده و سردشو دور عضو نيمه تحريك شده جيمين تنگ تر كرد و بعد از اينكه حس كرد پسر كوچيكتر خودشو بيشتر جمع كرده و به سختي سعي ميكنه تا ناله نكنه ، با دست ازادش ضربه ناگهاني و محكمي به لپ سمت راست باسنش زد كه باعث شد جيمين با صداي ارومي جيغ بكشه و حتي بپره.

"يونگي.."

صداش شبيه ناله بود اما براي اعتراض از اين حركت ناگهانيش صداش زده بود.

"جونم؟"

يونگي با چشمهايي كه غرق شهوت شده بود به لبهاي بوسيدني پسر كوچيكي كه به زور سعي ميكرد نفس هاشو مرتب كنه نگاه كرد و با لذت از داشتن همچين موجود كيوتي تو بغلش و زندگي لعنتيش ، لبخند زد.

"ميخواي اونكارو اينجا انجام بديم؟"

بعد از دوباره بوسيدن گردن جيمين گفت و پسر كوچيك تر بدون اينكه به خودش زحمت بده نگاهي به دوستپسر بندازه با صداي لرزوني زمزمه كرد

"كدوم كار؟"

بونگي تك خنده ايي كردو اهسته ادامه داد

"جيمين ، من ميخوام به فاكت بدم.."

قلب پسر كوچيك تر با شنيدن همين جمله ساده شروع به تند تپيدن كرد و احساس كرد هر لحظه ممكنه بيوفته.

خوشحال بود دستهاي يونگي دور كمرش حلقه شده بود و نميزاشت پس بيوفته.

"با..باشه .."

آهسته زمزمه كرد و وقتي انگشت سرد و كشيده يونگي رو جايي نزديك ورودي صورتي رنگش احساس كرد ، خودشو با كمك دستهايي كه حلقه گردن يونگي بود ، بيشتر بهش چسبوند.

HEAVEN (+18)Where stories live. Discover now