20

18.4K 2.1K 768
                                    

نگاهي به دختري كه رو به روش زانو زده بودو با ولع عضوشو تو دهنش گرفته بودو ميليسد انداخت و پوزخند زد.

ربكا قطعا هرزه ترين دختري بود كه تهيونگ تو همه عمرش به فاك داده بود.

بعد از چند بار حركت رفت و برگشتي زبون چندشش رو عضو تهيونگ ، بلخره تو دهن اون دختر خالي شد و وقتي ديد كه تمام اونو قورت داد ، دوباره خنديد.

تنها راهي بود كه ميتونست ذهنشو از اون پسر چشم تيله ايي دور كنه و اگه لازم بود تا هزار بار ديگه ربكا رو به فاك بده تا بتونه اونو فراموش كنه ، قطعا اينكارو ميكرد.

با اينكه از اين كار چندشش ميشد.

سمت شلوار و شورتش كه كنار تخت پرت شده بودن رفت و سريع پوشيدشون.

از اينكه اون دختر بهش نگاه ميكرد ، حالش بد ميشد.

"ميري؟"

ربكا پرسيد و خودشو رو تخت پرت كرد و بدون ذره ايي شرم مشغول دستمالي كردن پايين تنه اش با دوتا انگشتاش شد.

ميخواست دوباره تهيونگ رو تحريك كنه تا بيشتر بمونه و بازم به فاكش بده.

نگاهي به بين پاهاي ربكا كه جلوش باز بودو در حال انگشت شدن توسط خودش بود انداخت و بعد به صورتش كه پوزخند كمرنگي داشت نگاه كرد.

ذره ايي از اون كارش تحريك نشده بود ، درواقع ربكا هيچوقت تحريكش نميكرد.

اون دختر فقط بلد بود چجوري از زبونش استفاده كنه و تهيونگ ازش متشكر بود كه همش باعث ميشد بياد.

"اره.."

"اوووم.."

ربكا با لذت گفت و لب پايينشو با چندش ترين حالت ممكن گاز گرفت كه از نظر خودش خيلي سكسي بود.

"فكر كردم ميموني.."

با ناله گفت و سرعت حركت دستاشو روي پايين تنه اش بيشتر كرد.

حاضر بود هر كاري بكنه تا جاي دستاي خودش ، تهيونگ لمسش كنه.

اون پسر مغرور و سكسيه لعنتي

ولي اون حتي بهش نگاه هم نميكرد و اين بيشتر از هرچيز ديگه ايي عصبانيش ميكرد.

قطعا هر مرد ديگه ايي بود دوباره تحريك ميشدو رو تخت برميگشت.

ولي اوني كه جلوش ايستاده بود ، اسمش وي بود.

HEAVEN (+18)Where stories live. Discover now