|۷: سحرآمیز|

2.1K 544 171
                                    


"آخرش کور میشی"

پسر چشم آبی حینی که دوستشو کنار میزد روی کاناپه نشست و تکیه داد و به صفحه ی تلوزیون که در حال پخش باب اسفنجی بود خیره شد

هیچکی از باب اسفنجی متنفر نیست درسته؟همه ی ما عاشق اون اسفنج احمقی که کنار اختاپوس بدخلق که فک میکنه تمام دنیا به اون خلاصه میشه و ستاره دریایی احمقی که واقعا مغزی برای فک کردن نداره زندگی میکنه هستیم

از باب اسفنجی که بگذریم اوضاع برای لیام پیچیده شده بود

با شنیدن صدای نازک اون پسر لیام نگاهشو برخلاف میلش از باب اسفنجی و پاتریک که در حال بحث بودن گرفت و سمت لویی برگشت

"چی میگی پسر؟"

"میگم آخرش کور میشی خسته نشدی از این همه تجرد آیا؟"

لویی با حالت چندشی گفت و خم شد تا از ظرف چیپس روبروش یه دونه برداره

براش عجیب بود که لیام هنوز مجرد بود شاید چند باری سکس داشته از این مطمئن بود ولی این که تمام این مدتو بدون شریک احساسی میگذروند برای لویی تعجب آور و غیرقابل تصور بود

"من از زندگیم راضیم "

لیام با اخمی دست لویی رو کنار زد و چیپسی برداشت و با عصبانیت جویدش ؛ همیشه یعنی به معنای واقعی کلمه هر روز لویی سینگل بودن لیامو توی سرش میزد و این داشت عذاب آور میشد

"گربه ... اوپس ببخشید زیتِنت کجاست؟"

"امروز نمیری با هری بیرون؟"

ظهر یکشنبه بود و لیام کلاسی نداشت پس روی کاناپه لم داده بود و داشت باب اسفنجی میدید که لویی اومد و با سوالای مسخرش داشت حوصلشو سر میبرد

باید یه جوری از شر لوییِ پر حرف خلاص میشد

"تو که اونو میشناسی تا ولش میکنن میره یتیم خونه ها و به بچه ها سر میزنه و باهاشون بازی میکنه ... گاهی فک میکنم اونا رو بیشتر از من دوست داره"

"داری به چند تا بچه ی معصوم حسودی میکنی؟"

"اصلا"

با صدای کلافه ی لویی دیگه هیچ کدوم حرفی نزدن و به باب اسفنجی و پاتریک که در حال شکار عروس دریایی بودن خیره شدن

"لیوووووو "

با شنیدن این صدا لیام تمام بدنش سست شد و توی کاناپه بیشتر فرو رفت اما انگار این صدا لویی رو متوجه خودش کرده بود

درسته لیام هنوز به کسی راجع به اون شیپ شیفتر چیزی نگفته بود معمولاً همیشه همینجوریه وقتی ما آدما یه چیز خیلی جالب و بی نظیر پیدا می کنیم سعی میکنیم اونو برای خودمون حفظ کنیم و در این مورد برای لیام اون موجود عجیب و غریب بود که فعلا ترجیح میداد کسی راجع بهش ندونه

Zitten [ZIAM MAYNE]Donde viven las historias. Descúbrelo ahora