|۲۵:تصمیم درست|

1K 309 52
                                    

لیام سرشو پایین انداخته بود تا از ارتباط چشمی با لویی عصبانی و گیج شده جلوگیری کنه ؛ لویی به لیام زل زده بود و خب اون خیلی کم پلک میزد که این بیشتر اذیت کننده بود

"خب ... من تو اینترنت گشتم و نزدیک ترین اسمی که مثل زیتن بود زین بود پس اره و اینکه خب این یه اسم پسرونه بود تنها چارم همین بود اگه میخواستم به اشلی بگم ... "

لیام لب پایینشو گاز زد و دوباره به لویی که انگار ناراحت بود نگاه کرد ؛ لیام نمی تونست بگه لویی عصبانیه یا ناراحت خوندن حالت چهره ی لویی همیشه براش سخت بود البته به جز زمانایی که واقعاً شاد بود که خب از اون زمانا چند روزی میگذره

"و تو خیلی راحت جلوی اشلی گفتی که گی هستی؟قبل من؟ من باید از هر چیزی اول با خبر بشم هر چیزی"

لویی تقریباً داشت داد میزد که یهو بخودش اومد اشلی توی هال بود و داشت تظاهر میکرد با موبایلش سرگرمه و لیام به همراه لویی گوشه ی آشپزخونه بودن حتی اگه آروم حرف میزدن هم احتمال اینکه اشلی بشنوه زیاد بود

"لویی آروم باش ..." لیام با چشماش به اشلی اشاره کرد و شونه ی لویی که روبروش بودو محکم فشرد ؛ راستش خودش هم هنوز مطمئن نبود راجع به دروغی که به اشلی گفته بود ولی اشلی هم یکی از معدود دوستای صمیمیش بود و نگفتن وجود زیتن بهش اذیتش میکرد

"لویی ... راستش من خودم هنوز مطمئن نیستم ‌.. خب که ... گی ... گی باشم یا نه". لیام اول مردد گفت و بعد با صاف کردن گلوش آخر حرفشو با نگاه مستقیم تو چشمای لویی زمزمه کرد.

همین لحظه بود که صدای موبایل لیام از روی میز توی هال بلند شد و قبل از این که لویی بتونه چیزی بگه لیام سمت موبایلش دوید و خب یه شماره ی ناشناس روی صفحه ظاهر شده بود

لیام دکمه ی سبز و زد و نگاه های سوالی اشلی و لویی که حالا داشت به سمت هال بر میگشت رو نادیده گرفت

"اگه کسی کنارته برو یه جای خلوت"

بلافاصله صدایی که معلوم بود با یه برنامه تغییر کرده و شبیه صدای شخصیتای دیزنی شده بود از اونور خط گفت ؛ اون قطعاً شخصی بود که زیتن پیشش بود

"سلام مامان"

لیام سعی کرد تا صداش نلرزه و رنگش نپره ،با گفتن این حرف اشلی و لویی هر دوتا روشونو برگردوندن و لیام با قدمای بلند خودشو به اتاقش رسوند و بلافاصله بعد بستن در زمزمه وار سوالاشو به سمت شخص پشت خط پرتاب کرد

"تو کی هستی؟"

"اوه ... من شخصیم که دوستت با منه ... میدونی از این که کارآگاه شخصی کمپانی معروف استایلز دنبال کارام باشه حالم بهم میخوره ... من فقط یه محقق خیلی کنجکاوم .‌‌.."

"چی داری میگی؟ زیتن با توئه؟ قسم میخورم اگه ذره ای آسیب ببینه ..."

"اوه اون موجود دورگه ... من سال هاست دارم روشون تحقیق میکنم من فقط میخوام مطمئن بشم اونا نمی خوان به انسانا آسیب برسونن ‌... فک می کنم زیادی بهت اطلاعات دادم ... "

Zitten [ZIAM MAYNE]Where stories live. Discover now